یک : درصحرای عشق دویدن بی هدف ... کو تا "لیلی "بیائی و تماشاها کنی ... دو: صد با نشستم ...صد بار نشستم از غم دوریت ... چشم به "لالی "افتاد!از بس که گفت "نیست!!! سه: بودجه ی عاطفیت میلیارد بود ... خرج کردی و به من رسیدی با هیچ ! چهار: به بی مهری از تو گذشتم و مردی و بعد مرگ تو ... صد یار گرفتم که اسمشان لنگه ی اسم تو بود!!! پنج: روزی که عاشقم شدی ...یادم نمی رود !... معجزه آوردی و مسیح وارهم ...مردگان زنده شدند!!! شش: مزار شش گوشه ات حسرت امثال من است ... که با عشق تودنیای ما ...اصلاح می شود ! هفت: خدایا!یوسف را شکستم همچوبت "زلیخایم "و اینم ! اگرم باز فروشند بتی کنعانی !چرا نخرم؟ هشت: ترومپ!برهم زدی تعادل دنیا و این روش ! گرفتن ماهی ست از اب گل آلود ...ما می دانیم! نه: پراید: مامان دوستم "پورشه"رو بهتون معرفی می گنم! مامان بنز: آقای پورشه !شما یه دفه برا خواستگاری تیبا نیومدید؟ پراید: مامان!ما دیروز باهم آشنا شدیم ... مامان بنز: ایشون یه مامان کرایه کرده بودن ...ماهم تیبارو بهشون ندادیم !به هرحال خوش اومدین! پراید: پورشه برا چی اومدی؟ پورشه: ببینم مامانت سکته نکرده؟ پراید: چرا؟ولی اصلا حواس پرت نیس! پورشه: چرا؟همهی خودروها ی تهران یا می خوان من دامادشون باشم!یا من قبلا خواستگار دخترشون بودم ...یا بر اثر داشتن والدین ابله!همه می خوان پسر شون باشم! ده: رهبرم ... حتی کمین دشمنا, ...ادامه مطلب
یک: درهای خانه ی عشق همیشه باز بود ... من درون آن خانه "حاتم طائی "بودم!!! دو: جوان نمرده ام و دنیا به کام من بوده است ... چه عشق و حالی به عشق عشق تو بودن ... سه: بیرونم کرده ای از کشور خانه ام مرا ... می گردم و هرشب باز پشت در خانه ی توام!!! چهار: لیاقت کتاب من نام تو نبود؟... بردی به آبرو سخن من ...به سمت دیگری... پنج: هزار بارزبان شعر شود ...تو بازهم "امیر "من ... درکوچه های واقعی زندگی م,واله,شیدای,مورچه,خوار ...ادامه مطلب
یک:خیال بد کردی و من ضعیف را کشتی... به خدای اعتقادی نداشتی وگرنه....می فهمیدی بعد من چرا...خودت مردی!!! دو: دوکلاس بیشترسوادندارم...ولی دنبال ستاره هام... باذره بین به اسمان نگاه کردم ودیدم:... ماه"متاسفانه"!شبیه توست! سه: خراب کردم سرزمین عشق راو دیگر... کجابخوابم!!!که مادرزنم نفرین نکند!!! چهار: , ...ادامه مطلب
یک: درمان نکرده می روی و ...دروغت معلوم است ... دست شفا نداری ...من به معجزه ی تو ایمان اوردم ...بهار !!! دو: سر به زیر می رفتی و گفتیم عشق یعنی همین ... نگو که مادر ت نوصیه کرده بود:درچاه نیفتی !!! سه: دست هایم را به شاخه های نارنج پیوند زدند ... و عاقبت "او"عاشق دست های من شد ... با اینکه هیچ ش, ...ادامه مطلب