بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟

متن مرتبط با «مالک» در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ نوشته شده است

" میم" واژه ی مالکیتم بود ... خوردمش! وقتی مالک " تو" نبودم!

  • یک: پس از دویدنم ... توی گوش دیوار !... " لیلا وار"! افتادی به خواب ... ولی دیگر..." سایه " می دیدی! دو: روی تخت ... گلبرگ های " رز" خشکیده ... از گرمای بی تنفس اتاق ! " آدم کو"؟! درخانه های رفته از ع, ...ادامه مطلب

  • جان خوددرره "اولاد علی"می بازیم ...همچو مالک به "عدوان علی" می تازیم

  • یک: درونم را آتشفشان پندارکن ... نه این چهره ی آرام ... که اگر تو نباشی ... اشک هم نمی ریزد! دو: قند لب تو ...دیابتی ام کرد ... الله اکبر از شیرینی لبخند ...که تو نداری ! سه: پیراهن خود پاره نکن یوسف کنعان ... درشهر بزرگ ما ...زلیخایی نیست ! چهار: پوست لبت را هم که می کنی ...حسودم به آن دندان... برای حسودان ....کیفیت موضوع حسادت ...مطرح نیست ... پنج: یا مهدی(ع)سرباز تو بودن لیاقت من نیست ... آن کسی لایق تو است ...که از گزینش تو ...بالای صد گرفت ... شش: مزار شش گوشه ات را خدای به تو فروخت ... جایی که خدای با هیچ کس دیگری با سر معامله نکرد ... هفت: می کشم سهم خودم را از تو ...هنوز زنده ام ,جان,خوددرره,اولاد,علیمی,بازیم,همچو,مالک,عدوان,علی,تازیم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها