یک: سوی چشمم رفته بود از غم ...گفتند پیر شدی ... یاغم و درد پیری است و یا ...پیریی غم است... دو: کلا صدای تو ...خاص بود و جلوه ی جوانی داشت ... می دانستم که هم سن منی !...عاشق صدات شدم ... سه: درمیان مردنم بوی تو آمد ....یاد کردم لحظه ی دیدار ... رفتم با فرشته ی مرگم ...بی خیال درد شدم!!! چهار: لا به لای شاخه های درخت ...مگر گیر نیفتاده ای ...ای ماه ؟ دنبال واژه ی اآزادی ... دست هایم گرفتار "خ,گشته,جهان,دلبری,برگزیده,مپرس ...ادامه مطلب
یک:آینه هستم ...سلام وعلیکم ...که تو طاقت نداری و مراشکست ای هزاربار...دو:صدای عشق ...صدای داوود است ...که هیچ حنجره ای ...خدای را مثل او صدا نمی زده است !!!سه:خندان میرفتم وپسته ها نمی خندیدند ...می خواستند که عقل شان را به انسانی چون من !...برتری دهند !چهار: چند کوچه آنورتر ...عشقم مراتنها گذاشت ...برای سربازی فرارنکرد ...رفت آموزشی...!پنج:سبحان الله!که عشق من یوسف بود!...نه عشق زلیخا کمرش شکست و نه دوری پدر!شش:اینجا پراست از ...زردآلوهای دل باز ...آن قدر که دانه هایشان پیداست و شیرین اند...اما برای من که عشق اناردارم ...یک درخت انار ...گوشه ی حیات کاشته اند ....!برای اینکه ...می,گلچهره مپرس آن نغمه ...ادامه مطلب