یک: میان سوگند های تو ...جان من نبود ... هزار خدای یادت آمد و ...آن میان ...من یکی نبوده ام !!! دو: شکر آن خدای را که مرا دستمال تو ...نکرده است ...نمی کند ... جان من از بینی تا قلب یک مرد ...حداقل چند وجب؟!!! سه: سال ها گذشت تا بفهمیم تو کیستی؟ امیر بارها گذشته ای وقتی من ...رفته ام!!! چهار: کنار خیابان"هم"مرده ام! و باز زنده! آن جا که ...میدانستم تو ...هرگز خبردار نمی شوی ... پنج: بعداز پدر,آخرسال,کنیم؟یا,تاریک ...ادامه مطلب