بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟

متن مرتبط با «یکجافراموش» در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ نوشته شده است

رفتی ...دی ماه بود ودارد باز می اید دی ...انقدر سردم است که تو ودست هایم را یکجا...فراموش کردم!

  • یک:بازوی من دراختیار ...پاهای شما بود!!!شکستی از آرنج!چون طاقت زیبایی را از ریشه نداری!!!دو:سوی حکمت های بی حد شما ...ذهن من قاطی ست ...فرمودید:مرا می کشید!...تا دراینده ...به عشق شما مشهور باشم!!!سه:بی حوصله است ...پروانه و طاقت دگرش نیست ...صد بوی گل از پنجره می اید و"شمع"خبرش !نیست!!!چهار:درواقع اگر بشمارم ...صد بیشتر است ...آن روز سیاهی که مرا با قلب پر از عشق ...باز فرستادید!!!پنج:تقریبا سکوت بود و من باید ازجمع می رفتم ...کبود بودم و جنازه ای که صد هزار کشته بود !!!شش:مزار شش گوشه ات جای هزار مرد است ...که با نیت شهادت می ایند و به حفظ نام شما معتقد...هفت:ایه الکرسی که می خوانم ...فدای چهره ات ...نور می پاشد که :مادر....باز می گردم ...خدایا!هشت:ترومپ جون...به یکی از اشتباهات خود پی برد,یکجافراموش ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها