انتخاب یه درس بزرگ اجتماعی ه ...

ساخت وبلاگ

یک:

دستت روی سرمن بود به رسم مهربانی ...

این سایه را گرفتی ...چون سایه قحط می شد ؟!!!

دو : 

بیرون کردی از دلت مرا با صندوق ...

گفتی که رای می دهی به من که دگر "با همه "باشم !!!

سه:

بوی تولد تو ...

بوی یاس بود ...

از درو دیوار متولد شدی ...

ورنگ تویاسی بود ...

چهار:

قند دردلم اب می شد که کاندید تهرانم ...

خبر آمد که کل رای هایم می رسد به پنج ...

پنج:

ایران تورا ببوسم ...دوست داشته باشم ...قدربدانم ...یک نفرم ...

ولی ...

همه که یک نفریم از همان هشتاد میلیون نفر!!!

شش:

مزار شش گوشه ات قلب مرا خرید ...

به نیم نگاهی شفا گرفتم و آمدم به سرزمینم ایران !!!


هفت :

لپ ات را بخورم ای کلوچه ی من ...مادرم !

که شیرین ترین قند روی زمینی ...

حل می شوی درخون من ...

بااینکه قند خون دارم !!!

هشت:

ترامپ گریه کرد و ورونیکا دلش را خرید و گفت :

می گوییم انتخابات ایران ازاد نیست!!!

نه:

بنز:کاندید شدم ...ابروی من و ببری می کشمت ...از فردا راه نیفتی قرض بگیری ؟...

پراید:

بابا تو اصلا به این چیزا نیاز داری؟...دفه های قبل نگران بودی که من ازخونه بیام بیرون !!!


ده :بابا جان ...آقای عزیز من یه معلمم چقدر می پرسی و می گی والله اگه بگم با جامعه کاری ندارم ...می خندی !ولی ندارم ...

نه پلیسم نه قوه یقضاییه ...اگه خوردن پول مارو خوردن ...تو چرا می سوزی؟!!!

من به پاکی جانعه ایمان دارم ...دیگه نمی خام بد بین باشم به خواهرا و برادرای دینی ...می ذاری؟

ول کن دیگه بابا !!!

یازده:

همکارای ما تو جریان انتخابات خیلی زحمت می کشن ...

ازجهت بار و کارای اجرای رو دوششونه ...

اگه لبخند معلمارو ببینین تازه می فهمین که چه صبرو عشقی دارن ...من صبرو عشقشون رو دوست دارم و مخلصشون هستم ...

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 197 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 11:53