خود دلست این ...دلبر است این ...رهنما ورهبراست ...این رسول حق محمد ...حضرت پیغمبراست

ساخت وبلاگ

یک:

بگذار سیب های ترش دلت را ببرند ...

هنوز گیلاس ها برای این کار به دنیا نیامدند ...

دو:

وفا دارم به کوچه ی کودکی ها ...

هنوز برای بازی با عشق می روم آن جا ...

سه:

شستم صورتم را به اشک ...نه ...خواب نبود ...

دست تو و دست کسی دیگر می رفت به سوی آینده...

چهار:

به دنیا آمده بودی و سال ها گذشته بود...ایمان داشتی که قدرتی فراتر و بالاتر از قدرت انسان هست ...

از دریچه ی کوچک غاری که حرا نام داشت بیابان و نقطه ی نا معلومی را نگاه می کردی ...

هیچ گاه آسمان نیفتاد ...هیچ ستاره ای سقوط نکرد ...هیچ بتی دست تورا نفشرده بود ...آسمان خیلی حرف ها داشت ...

ازدیگران درمورد تولدت سخن ها شنیده بودی تا امشب .."نه"ان شب ...

وای که سخن خدای برتو نازل شد و تو از قبل آماده بودی ...ردا برتن پیچیدی ...می لرزیدی و می دانستی که زمان تحول بزرگی ست ...

و بود ..."اقرا"تو خواندی و ادامه دادی و ما خواندیم و ادانه دادیم وبازهم تا تاریخ ادامه می دهیم ...



پنج:

تبریک به مهدی (ع)که رسیده است عید پیمبری ...

سپرده اند به جدش رسول خدا محمد (ص)و زمانش ابدی ست ...

شش:

مزار شش گوشه ات جشن است و عاشقان ...

نام محمد (ص) می آورند و می گویند شبیه ترین بوده ای به او ...

هفت:

به لب گفتم که دوستت دارم و دوختی لب هایم ...

وقتی که آمدم نزدیک تو ...دیدم که عشق نیست ...


هشت :

ترامپ حسودی کرد به کیم جونگ اون ...

گفت به ایوانکا :آب و هوای شمال کره بهتر نبود؟!!!

نه:

بنز:

خدایا آخه من چطوری سیبیلم رو بزنم ؟

آقا جان تو منو کرایه کردی نخریدی که؟...

آقای پراید:

برادرمن ...داری می ری عروس کشون نیاورون ...نمیری مجلس ختم اونم شوش که ...

سیبیل چنگیزی گذاشتی ؟ای بابا !

ده:

می کشمت رقیب و آسفالت می کشم روی تو ...

چنان که مردم از روی تو شمال روند و ...حال کنند!!!

................................................

رقیب دروغ نگو "که جوانی و عقل کل"!!!

من می زنم ات به تیر غیب اگر بیشتر کنی نبلیغ!!!

یازده:

فراموش نکنیم که داستان کشتی و کشتی نشستگان واقعی است ...یک وقت تیشه برنداریم ...کشتی را سوراخ کنیم !!!


دوازده:

سال ها پیش پدرم حال کسی را پرسید و چون آن طرف از جایی دیگر ناراحت بود و پدرم را می خواست یک طوری دلالت کند با ناراحتی گفت:داری با پرسش های پلیسی از من حرف می کشی؟

پدرم که به این کسوت مشغول بود ومثل من ساده بود !!!دیگر تا آخ رعمرحالش را نپرسید !!!

به هر حال عزیز من چقدر می خواهی وارد حریم خصوصی دیگران شوی ...مثلا رویت نمی شود بگویی گدایی!!!یک چیز دیگر درمورد ثروت می گویی ...

یک دفه دیدی من مثل مورد پدرم کلا مردم!!!

ودیگر کسی نبود حالت را بپرسد ...

"گیج نشوید کاملا درست نوشتم "!!!

سیزده:

عید تون مبارک ...

دعاتون می کنم ...دعام کنید ...

این عید رو به خواهران و برادران اهل سنت هم تبریک می گم و التماس دعا دارم ...


بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 189 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1396 ساعت: 22:40