می خواهم تورابکشم اما چاقورا درسینه ی خود فرو می کنم ...تو کشته خواهی شد یا من؟

ساخت وبلاگ

یک:

درک مرگ تو برای من سخت نیست ...

کشته اند !

چون خون خدای دررگ های تو ...جاری بود...

دو:

فریب می خوری در معامله ...ای خلیفه!...

ما عهد بسته ایم با خدای و ...تو عهد می بندی با دینار...

سه:

هراس می افکنی در چشم های کودکان ...

پدرآموخته ...کوچه های خالی از چشم های هراس انگیزشان بهتراست ....


چهار:

موفق و پیروز از جنگ نیامدی بیرون ....؟

ولی چرا هنوز دست هایت از ترس می لرزند؟...

انگار چشم های ابوالفضل (ع)همه جا هستند ...

نگاه می کنند و به خشم سر تکان می دهند ...

پنج:

می دانم دوستم داشته ای و آمده ای ...

تمام راه ها به سوی من بسته است ...

زیر سنگ قبرم!!!

شش:

مزار شش گوشه ات جواب مرا داد پری شب ...

آن گاه که درحال گریه بودم و ...رقیه(س)را پیدا کردم ...


هفت:

بازار چشم تو شلو غ است ...اکنون می روم ...

جمعه ها ...برای تماشا خریده ام یک جان ....

هشت:

دهکده پر بود از سیب ...ولی من دندان نداشتم ...

درخت ها پر بودند از نارنگی ولی من ...فشارم پایین بود ...

روی میز پر بود از کباب ...ولی من چربی خون داشتم ...

زمین پراز صندلی بود ولی من جراحی کرده بودم و نمی توانستم بنشینم ...

آه چقدر همه چیز خوب بود ...

تو عروسی گرفتی و من ...مثل یک روح با عذر موجه ...آمدم ورفتم!!!

نه:

چند تا قورباغه داشتن با هم حرف می زدن:

اولی:

چشما مو می خام خمار کنم ...دکتر فلانی کارش خیلی خوبه ...

دومی:

حوصله داری!خواهر ماباید شکمامونو عمل کنیم ...تو کل حیونا شکممون یه سره است ...وزغ که نیستیم !

سومی:

می دونین همه مون نادونیم ...ما تنها جونورایی هستیم که اگه بمیریم بازم قلبمون می زنه ...اونوخ نشستیم ...یالله پاشین برا جراحی وق بگیرین!!!!

ده:

رهبرم ...

درمکتب شیعه سوختن ...یعنی فنا ...

فنای فی الله را از شهدا نیاموخته ایم؟

یازده:

ازکل مدیریت و پرسنل و دکترای بیمارستان جم تشکر می کنم ...که با وجود غرغرای من ...با صبر و حوصله کارخودشونوعالی انجام دادن ...راسی شعر از گروس عبدالملکیانه (تیتر)

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : تورابکشم, نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 241 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 10:52