شعر امروز ...رقابت واژه ها ست ...!

ساخت وبلاگ

یک:
دفتر شعرم پاره شد لا به لای دست هایت ...
نفهمیدی که احساسم به تو بود ...زبانش را نداشتم من!
دو:
چانه را دردست ای دوست نگیر !
اجباری ست درچشم تو دیدن ...چشم ها...
سه:
مخالفم که تورا دفن کنند دریک شعر ...
با هرچه شاعر است ...دست به گریبانم ای خدای !...
چهار:
مدیر ازآب در آمدی ...ای خواستگار قدیم ...
دیگر دوران ضرب و جرح گذشته ...مدیر نمی خواهیم !...
پنج:
بعضی ها بلد نیستند با عشق شان چکارکنند!آخرهم می زنند و همسرشان و خودشان و دوتا بچه شان را می کشند و می روند صفحه ی بزرگ حوادث!...
بعضی ها با باقی مانده عشق شان 10 خط هم نه ..دوخط دوستت دارم سفارش اگهی می دهند و می روند درون آلبوم و یک عمر به سلامتی و خوشی زندگی می کنند !...
شش:
حسین (ع)سفینه ی نجات بود و ما نمی دانستیم !
به وقت گریه غرق می شدیم و می آمد به زبان " یاحسین(ع) "!...
هفت:
مهدی (ع)...جان کنار تواییم و خودهم نمی دانیم !...
این آرامش و صفای توست ...قلب مطمئن!...
هشت:
یک خاطره مانده بود از بیداری من ...
کشتی شب را که بخوابم !...عشق مشترک این است !...
نه:
آقای بنز:باید فکر یه بیزینس توپول باشیم ...این پولا کافی نیست!
خانم پراید :آخه دست و پام نداری!می رفتی مربی فوتبال می شدی!!!
ده:
شکستن غرورو اصلا گردن شکستن ...کارخداست ...
می گوید :برخی طوری روی زمین راه می روند که زمین !......
گردن کسی را نشکن !بگذار اگر غرور هست ...همان خدای جلو بیفتد ...
می سوزی و دوایی نیست !ولی کلا 120 قد داری و "جودالتون"شده ای تا "لوک خوش شانس "
را بکنی داخل قبر!
یازده :
خوب شد جای مردم "بیب " نیستیم !
تا در مناظره هایمان انقدراز حقوق زنان و بدرفتاری با زنان بشنویم .!
ویک دشمن فضایی برای خودمان داشته باشیم به نام کشور "بیب"...وهمه این هارا ببینیم و
چهارسال جانمان دربیاید میان این همه دموکراسی و افشاگری تا مثلادر " الکشن " یک مادربزرگ و پدربزرگ را انتخاب کنیم ...تا چیزی از بزرگی مان کم نشود !
"آخی خدارو شکر"!

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 221 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 10:39