بیا که این جان ارزش تودارد ...می بوسم آن دست که به "حق "پرچم دارست ...

ساخت وبلاگ
یک:
روی مزار من ...گل ها گذاشتی ...
صد حسرت از موی من ...که یکی گل در انتظار ...
دو:
برای گناهکاری مثل تو ...شراب فراموشی ست ...
من پاکدامن!چرا ...با تو نوشیدن پیاله ها!!!
سه:
می روم پشتم به خلوت کوچه است ...
با صدهزار امید که ...پیش روی ماست ...

چهار:
خون خواستی و ندادمت چون نمی خورد ...
گروه خونی من با گروه خونی تو !!!
پنج:
با سفر مرا سوزاندی و عشق مان به صفر رسید اما ...
به فکر بی محلی به تو از سفر هستم !!!
شش:
مزار شش گوشه ات آرزوی دست ماست ...
کجا شویم چو عباس (ع)که بی دست بیائیم ...

هفت:
دویدم واز حادثه ها گریختم و عاقبت پیداشد ...
بدبختی درجیب من بود!مثل پول تقلبی !!!
هشت:
ترومپ!
از تعطیلات فرداکه بیائی دنیا تعطیل است!!!
ببین که ما چطور به گورتو لطمه می زنیم!!!
نه:
پراید:
مامان جون!با بچه ها اومدیم خدافظی !
مامان بنز:
ایشالا شمال دیگه؟
پراید:
نه متاسفانه داریم کلا می ریم دوبی !!!
مامان بنز:
تو دوتا خودروی بالای یه میلیاردو بایه خانم یه میلیاردی رو می بری دوبی؟
پراید:
وقت نکردم ترکیه خونه بخرم!!!میریم خونه ی دبی بوگاتی!!!
بابا پزو:
پراید از روزی که به دنیا اومدی همین طور بدبختیم!!!
مامان بنز:
ماکه خارجی هستیم تواین مملکت نشستیم توکه اینجا مملکتته داری فرار می کنی؟
پرادی:
من نمی تونم ببینم سرمایه های زندگیم زیر اوارن!!!
ننه خاور:
اوووووووووووووووه حالاکو زلزله!!!دختر خاله تراک می اد درمون میاره ماکه آدم نیستیم ناراحت باشیم!!!
مامان بنز:
می ری برو!!!

ده:
رهبرم ...
ایستاده ایم در طوفان ...تا شما بشنوید ...
صدای درونمان که الله اکبر است ...

یازده:
می گوئیم ملی و هزار ماجرا قبل و بعد آن داریم ...
می گوئیم ملی و هرچه باراست روی دوشش می گذاریم ووه که چه کار لذت بخشی ست ...
اما باید باورکنیم که برای نسل نمی دانم چندم زیاد هم مهم نیست!!!
چراکه با پای خودمان بردیمشان فروشگاه و کلی فرآورده های خارجی خریده ایم ...با پای خودمان و زحمات فراوان از سرکوچه برایشان یک تابعیت دیگر هم خریده ایم و انقدر این کارهارا تکرار کرده ایم که قاطی کنند کدام ملی !!!
حالا خرده بگیرید که نه همه ...درست است.
بیائید از ان هایی که سال ها ست برای همین ملی دارند جان می دهند بپرسیم:ایا دوباره جانتان هست؟!!!
"هست ولی توچرا این جورئی"؟!!!


دوازده:
از بختمان بوده درتاریخ که بارها منهدم شویم و بعد خودمان را بسازیم ...
هفتاد سال است که دنیا ژاپن را مثال می زند که چطور بعد دو جنگ جهانی خودش را ساخت ...
می خواهید از روی تاریخ به گوشه ای از همت خودمان در گذشته بیندیشیم؟
"تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا و دیگر نویسندگان...بخش اول قبل از اسلام "
"منظور خاصی نیس ...این بخش رو انتخاب کردم"
بعد از ورو به پرس پلیس اسکندر کشتاری در شهر راه انداخت ...و قصر شاهان هخامنشی را آتش زد و اهالی را برده کرد ه و بفروخت!تا مردم ایران بفهمند که سلطنت هخامنشی ها خاتمه یافته و نیز ایرانی ها در ازای آتشی که به شهر آتن در زمان خشایار شاه زده بودند ...انتقام کشیده باشند ...دراینجا علاوه بر ذخایر خزانه ...یکصد و بیست هزار تالان به تصرف اسکندر در آمد.
پس از تسخیر پرس پلیس ...اسکندر به همدان رفت . در آنجا خزانه ی خودرا که بالغ بر یکصد و هشتاد هزار تالان بود گذاشته ...شش هزار مقدونی برا محافظت آن بگماشت و خودش از راه ری به تعقیب داریوش حرکت کرد ...چه او با وجود شکست های پی در پی هنوز از پای ننشسته ودرصدد تهیه سپاه جدیدی بود .
وقتی اسکندر به نزدیکی دامغان امروزی رسید شنید که بس سوس والی باختر و برستس والی رخج داریوش را گرفته اند . اسکندر شتافت تا به آن ها برسد اما بوس همین که از آمدن اسکندر وطلع شد به داریوش زخم مهلکی زده فرار کرد و اسکندر وقتی رسدی که داریوش فوت کرده بود . به امر اسکندر نعش اورا با تشریفات به پاسارگاد برده دفن کردند . پس از آن اسکندر به مملکت تپوری ها(طبرستان)و از آن جا به ورکان(گرگان امروزی )رفت .
موافق روایات پارسی های زرتشتی اسکندر بعد از تسخیر ایران ...آوستا را از گنج شاپیکان به دست آورده ...ام رکرد بعضی از قسمت های آن را که راجع به طب و نجوم بود به زبان یونانی ترجمه نمایند و باقی را در آتش انداخته ...
محققین نتواسته اند معلوم نمایند که گنج شا پیکان کجا بوده است ...
بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 286 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 4:02