دریا چه شور است ولی نه مثل اشک تو ...ما می چشیم!و بعد ...عاشقانه رفتار می کنیم!

ساخت وبلاگ

یک:

تولد تو مرا دعوت نکرده بودند ...چراکه هنوز...

دنیای من درراه بود...

چقدر می سوزم که آن سال ها قبل ...دست های من ...

دردست تو نبود!

دو:

ویژگی کیفیت نگاه تو نیست/

صدهزار مرد می خواهد که با نه گفتن خود ...بروند!

سه:

چه کژخیال که من راست راه نمی رفته ام!

تو خود روی کژی جاده ایستاده ای ....

زاویهی نگاهت کژاست!

چهار:

از اداره چشم ات بیرونم کن رئیس!

این اداره که قانون مدارنیست!

صبح ها تعطیل و شب ها بیدار است!

پنج:

سوخته قلب من و قانون مدنی واژه ندارد !

که اگر فواد بسوزد!چمیمی شودکه ...تو دانی!

شش:

مزار شش گوشه ات را که می نویسمش هرروز...

هزار برکت اورده است ..روی دفترم ...فقط...

هفت:

بوسم کن!

و از کنارمن بگذر ...حافظم!

صد هزار بیت بین ذهن من و تو ...فال توست!

هشت:

ترومپ!

جالب شده ای ای خراب بماند این جهان!

دستم به موی زرد تو نمی رسد که بکنم!حروف بهانه اند!

نه:

پراید:

بابا جان!تو نمی گی ما نگرانت می شیم ...بدون هیچ حرف و حدیثی پاشدی رفتی قشم ...این مادر من چه گناهی کرده آخه؟

بابا پژو:

سکوت!

مامان بنز:

بیا رفتم دفترخونه طلاق غیابی گرفتم!

بابا پژو:

سکوت!

بوگاتی:

پدرجان!یک کلمه حرف بزن دلمون نسوزه بگو کجابودی؟

بابا پژویک تکان می خورد و لیوانی آب یخ می نوشد.

لامبورگینی:

آفلین بابا بزلگ!من دوس دارم بزلگ شدم مثل شما بشم!

بابا پژو:

آفرین پسرم!من رفته بودم قشم یه چیزایی بیارم بفروشم!رفتم دنده ی قایق موتوری خریدم!مامان بزرگ ناراحته!نمی گه ده سال دیگه دنیا چطور می شه!افق دید نداره!

مامان بزرگ:

اووووووووووف!

بابا پژو:

تو ده سال پیش وقتی من رفته بودم لندن بعد 6 ماه رفتی طلاق غیابی گرفتی !این همونه!وگرنه برای مسافرت دوروزه نمیشه !

مامان بنز:

پژو!زنگ زدم مامان و بابات برات دعوتنامه بفرستن تو بری!اگه می خای با من زندگی کنی ...باید "آدم"شی..می فهمی؟!

بابا پژو:

با قرص؟!

مامان بنز:

با هر کوفتی!

..............................................................

ده:

رهبرم ...

صدسال گریه برای ملت من ...فایده نخواهد داشت ...

پس کار می کنم ...مثل شمع ...

که فوت طوفان هم ...کارسازم نیست!

.............................................................

یازده:

سال ها پیش دو وچند نویسنده ی مشهور معاصر در پی یک انقلاب نوشتاری در بین کلمات و جملات خود و درجهت تاثیر گذاری درذهن مخاطب ...چند ناسزای مشهور آورده اند که ...انقلابی شد در ادبیات که حالا بماند که "اسمش ادبیات است نه بی تربیتی ات !"

بعد آمدند و هی فیلم و فیلم و فیلم که هنر هفتم است و اینها .

رد شدیم و رسیدیم به امسال...که باورکنید واژه ی کثیف " گه خوردن" شده است نقل و نباتش !

نوجوان چهارده ساله برده ایم سینما که باز شدن و بسته شدن فلان جای آقای هنر پیشه را ببیند و بخندد !ای وای که همه دارند نوجوان را می کشند که نخند!بابا فیلم نگر نباید برای همه سنین و مخاطبین جذاب باشد ...قربانتان این داستان هارا از کجا آورده اید؟

دی شب منتقدان محترم برنامه هفت با حضور آقای رشید پور عزیزدارند نمره بذل و بخشش می کنند و به فیلم امیر هرچه کردند نتوانستند بیش از نیم از پنج بدهند!

درحالی که دوران فیلم برداری جدیدی در ایران را نوید می دهند!

به جان چه کسی قسم بخورم که درهمین تهران می روم و بچه هایی را می بینم که با آرد و آب دارند شکم سیر می کنند و چنین هزینه هایی اسراف است ...

یا بلد هستیم یا نیستیم!

بیچاره ها آمده اند به این فیلم ها مجوز داده اند که فردا نگویند سانسورهست!

بعد تورو خدا ببین که با مخاطب 70 میلیونی چه می خواهند بکنند!

پارسال بعد جشنواره در سینما عصر جدید به تماشای فیلمی رفتیم د رسالن بزرگ پنج نفر بودیم!

ما و یک زوج!آن دوزوج که جهت امر خیر آمده بودند دیدنی تر بودند!ماهم دیدیم دیگر چه بگویم است پاشدیم و آمدیم!

نکنید که فردا بچه های این مملکت تاریخ را گواه بگیرند!

...........................................................................

دیروز به بچه ها می گویم که فردوسی تاریخ را از روستاها با پول خرید و شاهنامه را نوشت که برای محمد غزنوی بنویسد داش چشم هایشان از حدقه در می آمد ...

یک عده فردوسی را نمی شناختند!

یک عده برای خرید تاریخ به خنده افتاده بودند!

ویک عده هم باور نمی کرند سلسله سی کیا نی در ایران واقعی بوده باشد ...

می بینید؟!!!!


بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 246 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 14:35