اگ که هوای دیگری باشد برای نفسم ...من برمی گردم به گذشته ای که تو ...آن جائی!

ساخت وبلاگ

یک:
غروب شد و درانتهای روشنی ...چراغ افروختند ...
من و تو پای برهنه می رفتیم و اشتغال ذهنمان ...
خارهایی بود که نباید به پاهامان ...می رفتند!!!
دو:
چرا دست از قلب من نمی کشی ؟!چقدر احیا؟
من مانده بودم سالها بی قلب و تو ...این را نمی دانستی؟!
سه:
کاشتی میان گل های دیگر و نامت شب بود ...
درتیره گی شب جوانه زدم ...
ومردم بلند بلند گفتند:
یک آفتابگردان دیگر!!!!


چهار:
سرخ شدم ونام قبلیم رزبود ...
چه خوب محمدی!
اگر قرار است که کعبهرا با عطر من شستشو دهند!
پنج:
ای علی(ع) سوختنم می اید ...
در...دلم سوختنم می آید ...
چه کسی گفت :که از فاطمه (س) جان دور شدی ...
از سخن های بی ریشه ...دروغ ...بدم می آید ...
شش:
مزار شش گوشه ات را این روزهای تلخ ...
می بوسم وفدات که فرزند عشق منی...از فاطمه هستی(س)



هفت:
ودمپائی توی ریگزار ...ومی رفتی با تاول !
وکورشدی از نور!
گم شدی !بی خیال!...
شهر همین است !
اگر اعتقاد ما کمک به امثال تو ...نباشد!
هشت:
ترومپ!کشف کردم که ناز می کنی !
بی اختیار لب خودرا به کرشمه باز می کنی!
نه:
پراید:
آقای دکتر!من بدون اینکه به کسی بگم اینجام!می دونید که پدرو مادرمن بحران هویت دارن!اینو بیشتر به من انتقال دادن چیکار کنم؟
آقای دکتر:
پسرم!تو که رفتی دوبی !زن و بچه گرفتی وضعت خوبه!دس راستت رو سرمن!دیگه چه فرقی می کنه؟که آدم باشی یا نه؟!!!



ده:
رهبرم ...
بوسیده ام بارها دست شمارا به عشق وباز ...می بوسم ...
میلیو نها نفردر حسرت بوسیدن دستان شمایند ...ولی قسمت نیست...


یازده:
خدمتتون عرض کنم که وقتی اشعارم رو درفضای مجازی می نویسم ...یعنی یه طورایی دارم افکارم رو با شما تقسیم می کنم و تا به حال پیش نیومده که کسی بی اجازه لینک کنه یا مثلا گزارش کپی برداری بدست من نرسه که من همین جا از برد باری و زحمت کشی یلاگ بیان تشکر می کنم ...
من برای پلیس فتا هم نوشتم و اینجا هم مکتوب می کنم اگه فردای روز گار کسی دراومد لز جایی که بخاد مستقل نه استقلال نه بی طرفی منو زیر سئوال ببره و از نوشته های من با چاپ و نشر نه پول جویی سودجویی کنه من جای اون طرف هیچ جا نمی رم!واینجا می نویسم که دردوران حیاتم "خودم"بوده ام و خودم چطور ممکنه بعد مرگم چندتا بشم!!!
.................................................
نه به خاطر دزدی پرشین بلاگ اصلا کلا!
................................................................................
درتاریخ صدر اسلام "هند "همسر ابوسفیان به پیشینه ی جاهلیت جگر سید الشهدا حمزه علیه السلام رو به دندان کشید ...که این حکایت بسیار بدی برای توصیف یک زن درجامعه است!
ما بزرگانی داریم که هرنوع بلا را به صبر می گیریم و پیش می رویم...
انتقام دربعضیها بسیار بالاست!
از بس همین زن گفته شده انتفام گرفت ...که بماند...
ولی خدای اگر بخواهد ژن یک گیاه ظاهرا زشت مثل خرزهره را بی هیچ آفتی تا ابد نگاه دارد می دارد بماند به ژن و اصل . نسب انسان هایی باشکوه با قدرت و ذاتا انسان!
......می روم! بقیه این جملات را خود تکمیل کنید .......


بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 0:19