دنیا به مثل دوره عصر حجر شده است؟...یا بنده مثل آدم عصر حجر شدم؟ "ابوالفضل زروئی "

ساخت وبلاگ
یک:
ترکم کن و از ترک توام باکی نیست ...
یک جان که خدادا...از آن می ترسم!...
دو:
صد شعر از کنار لبت می گذرد با حسرت ...
صد آه؛که آن دو لب " به شعر و شاعرش  " مایل نیست!...
سه:
کشته ای روح مرا توی دو چشم ...
جسم هم می کشدم سوی تو قاتل ...
                                                   " عجبا"!
چهار:
و انعکاس من ...
دردریاچه ی سیاه چشم تو ...
                                           یک موج است ...
که از هیچ سوی وسعت تو ...
                     راه فرارش نیست...

پنج:
قدر عشق یوسف را بدان ...درتن بدر پیراه ن ها ...
عاقبت باهمه ی زشتی ...داستان زیبایت بگو!

شش:
مزار شش گوشه ات اگر از من دور است ...
می آورم به خانه و زیارت هاش کنم به سجاده!...

هفت:
ویک روز می خواهم دروغ بگویم به تمام کسانی که شماره ی هفت را می خوانند :
...
چقدر خوش حالم که تو ...ومن ...از هم دوریم!و صد البته که هر کدام مشغول کار خویش!
چقدر خوب است که وقتی به سمت تو می آیم از هجوم عشف می گریزی ...
چقدر خوب است که از همه ی نادانی ها و نادانسته های دیگران عببور کزده ایم و هیچ کس نمی داندتمان!
وچقدر خوب است که در آرامش رویائی همدیگررا می بینیم ...
............
هیچ دوست نداشتم چون مجنونی به نظر برسم که تو لیلایش باشی ...و انقدر سفره دل نزد دوست و غریبه گشوده ام که جمعش بس دشوار است ..!!!
آه که از جمع خانواده و فامیل هزار کس درحمایت اند تا چشم تورا در آورند و آنقدر طرفدار پشت طرفدار دارم!که سال هاست تو خود پنهان کرده ای ...!!!
........
آنقدر نام دورو برت هست که همه آشنای من است و من درغم این همه عشق آشنا درکنار تومرده ام ...
و سوزناک تر این که ...اشک هائی ست که از چشم می گریزند و هیچ دستی نیست که از صورتم پاک نماید !...
چه زود خواهد بود رسیدنمان بهم و چه دیر خواهد بود شکستنم!
چه نادان است دنیا و چه دانایند مردمش ...
....
برای عزیزی...
 هشت:
ترومپ!
خدای حمایت کند از دست های مظلوم ...
ان گاه که عر ش خدا به لرزه در آید:"...عدالت کو...؟"


نه:
مامان بنز:
میگم ننه خاور...خونه ای رو که تو یو اس دارم بفروشم ؛عوضش یه خونه تو فرانسه بخرم؟
ننه خاور:
وا دختر مگه دیونه شدی؟ملک داری میفروشی؟ صد دفه نگفتم نفروش؟
مامان بنز:
اخه دیگه اونورا حال نمی ده!بچه ها هم همه اش دارن می رن اروپا!
پراید:
مامن توهم زدی؟یا ولقعا اونجا خونه داری؟
مامان بنز:
تو توهم داری که مرز بین خودرو بودن و آدم بودن رو نمی شناس؟
بابا پژوک
من بدبختو بگو!
بابا بیوک:
چون می دونید خانم مددی داره مارو می شنفه و می نویسه !!!هی خودتونو غیر ولقعی نشون می دید!آهای ملت ما مستا جریم!
ده:
رهبرم ...
بنازم ان عشق که ملت ساخت ...
از آل علی(ع) گرفته تا سرزمین ایران ...


یازده:
وفکر نکنید که امثال ما که دراینجا می نویسیم " مرفه بی دردیم"!درد آنقد رهست که ما دنبال درمانیم!
تا به حال کسی نیامده بگوید باباجان داری در فضای مجازی می نویسی ...خدا قوت1
ولی بارها شنیده ایم سوسول!نازنازی عاشق!بیکار!وهزار تا حرف دیگر که مبارکمان باشد!
اتفاقا الان یک درد دارم که عجیب است و برای درمانش همت عالی می خواهم!
ای کسانی که می روید خارج و می آئید و چه چه و به به می کنید !طفلی نوجوان تلگرام خوان شکننده که می شکنید و دلش می خواهد مثل شما باشد!
دارم کم کم می ترسم از هجوم دروغ ها و توصیفات غیر ولقعی دارم می ترسم از شهر بازی که پینوکیو تحویل می گرفت و الاغ پس می داد!
سعی می کنم و سعی می کنیم ولی کو باور؟ و کو؟
زحمت بسیار است و بسیار تلاش ...دست یاری می دهید تا نوجوان و جوانی باباورهای قوی و داشته هایمان بار بیاوریم؟
که خود ملت و دنیارا واقعی بشناسد و دوست بدارد؟
... یا علی...
دوازده:
دیر نوشته ام و می دانم که جبران نمی کند ولی ...
آغاز امامت امام زمان (ع) مبارک ...
سال روز ازدواج حضرت پیامبر (ص) و خدیجه (س) مبارک ...
ایام نیکو مبارک مبارک و مبارک ...
سیزده:
امشب که می رسی...
دل من پرواز می کند ...
ممنون خدا و فلک ...
که باز دست من به دست یار می رسد ...
صد شکر...

رقص



بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:32