تاثیر سوکس در اختلافات خانوادگی یا چطور پارسا پیروز فررا از پیمان قاسم خانی تشخیص دهیم؟!

ساخت وبلاگ
یک:
غروب ...
                                                    پی دریای چشم تو می گشت ...
میلیاردها سال پیش...
                                            در آغوش آبیش ...
مرده بود !!!

دو:
غرور تورا کشت!
                                     وخبر نیز نداشتی ...
گرم رفاقتت با اینه ها ...
           خودت را " ستاره" می پنداشتی....

سه:
درکنار شما ...دنیای من دریاست ...
غرقم ولی ...
                           در هوای آزاد ...
نفس ها که می کشم ...

چهار:
دروغ سلاح ...راستگوترین هاست ...
وقتی همه باور کرده اند که ...پیراهن راستی پوشیده اند!!!

پنج:
با سنگ عشق کوبیدی و چشمم کور!!!
دیگر آرزوی دیدن کی؟...
                             " هیچ کس" به اندازه ی شما ... سرکوبگر نبود!

شش:
مزار شش گوشه ات اگر که طلاست ...
              دنیا دگر به هیچ نمی ارزدم ...(حسین(ع)...)

هفت:
می روی ... و تمام راه ها به روی تو باز است ...
وکسی نیست که راه هارا ببندد !... کلیدها همه توی دست هایم است ...
کلید درهائی که باید از آن ها گذر کنی ...عبور کنی ورد شوی و بروی ...
...
می روی .. و تمام راه ها به روی تو باز است ...
این رفتنت نیست که لذت بخش است ... اتفاقا ..." رفتن رفتن " است!
اگر قرار باشد یک نیمروز باشد و بروی ... یا چند روز باشد ...یا چند سال!...
" رفتن رفتن " است که دل تنگی دارد که اشک دارد که فراق دارد که هیهات از روز گار دارد ...
که خاطره خاطره از گذشته های باهم بودن دارد ..." حتی اگر برای یک نیمروز باشد"!
" رفتن رفتن" است که خدای نکند کسی مثل تو برود ...با تمام نشانه هایش ...
با همه عطر تنش با همیشه ای که بوده است ...با کت اسپرتش!!!!
.....
چطور, زنانه اشک نریزم وپشت سرت نگویم که مرا می گذاری و ...می روی!
چطور, زنانه اشک نریزم که دیوانه وار خودت را از من می گیری...
به من چه اززندگی!به من چه از روزگاز!به من چه از ضرورت های گریز نا پذیر!به من چه از رفتار دنیا!
...
می سوزانیم چون جنسم از جنس سوختن است .
می سوزانیم چون نسوزانیم کجاست لذت " بازگشت"!
می سوزانیم چون می دانم "آغوشم"!همیشه "آغوش " که بیائی!
می سوزانیم تا درسوختن ...طعم رسیدن را چشیدن...هلاکم!
...
هلاکم برای امدنت ...
با بوی قورمه سبزیو قیمه!با بوی ماهی و بادمجان کبابی!...
هلاکم برای آمدنت با عطر دیور!با عطر اسفند!
هلاکم برای آمدنت با چشم هائی که گوشه اش قطره اشک می لغزد ...
هلاکمبرای آمدنت که تا بیائی ازدرکه ...بیائی و شروع کنی به غرزدن!
اصلا هلاک آمدنتم به شکل فیلم فارسی!...
یک نیمروز تا صد هزار سال ...
" عزیز من"!



هشت:
ترومپ!
گر دیوانه و عاقل ...دنیا دنیاست ...
می چرخد و انگار نه انگار ماهم هستیم!!!

نه:
پراید:
عجب آنفولانزای بدی!ببریدم بیمارستان!
مامان بنز:
فرهنگی ام نشدم بچه هامو بیمه کنم ...همین خانم مددی! اندازه ی خانم مددی ام نشدم!
پراید:
مامان از این بزرگتر می خواستی بشی؟!
ننه خاور:
عزیزم!بیمه رو می خوای چیکار؟کرایه ی پارکینگ قیطریه رو بردار جونمو راحت کن!
بوگاتی:
مگه اونجا اصلا مال مامان بنز نیست؟
مامان بنز:
چرا دخترم!هست ولی مثلا الان!

ده:
رهبرم ...
ما ملت ایران ...همیشه آگاهیم ...
این روشنای ذهن ...
چشم دشمن ما کور می کند ...

یازده:
ساکتی و دنیا تصورش از سکوت تو سعادت است!!!
چه خوش بحالی ای!!!بله البته همین است ...
دانندگان چه ها که نمی دانند که اگر ساکت باشی یا نباشی ...گاه هیچ فرقی نمی کند ...
دوستت دارم ...و درسکوت پیش می برمت!
روی ویل چیر نیستی!و اتفاقا دوپای رونده داری!
پیش می برمت و سکوت می کنم و امثال من زیاد است!
که باوجود کرایه خانه و صدهزار مشکلات فردی ...پیش می برندت!
سکوت می کنم و خیال می کنند از شاهزاده های ایرانی ارث برده ام!
بگذار اندیشه اشان همین باشد!
که دانندگان ...می دانند ...
دوازده:
فشار زیاد است!به بازنشستگی فکر می کنم!


بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 361 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 23:24