و از ما می پرسند : عشق چیست؟ پاسخ...: کلاهی که سر بعضی ها ...نمی رود!

ساخت وبلاگ
یک:
برگ های چشم تو ...ورق می خورد و من ...
درتمام دفترت ... جز عشق ...نام دیگر داشتم!(؟)
دو:
فروختی خاطراتت را و من هم می خریدم ...عشق ...
بارها نامم درون خاطراتت " هیچ کس " یا " هیچ " بود ...
سه:
بیمار روی تخت زندگی ...افتاده پای رفتن من نیست ...
عیادت نمی آئی؟ داروی عشقت را کمی ارزان کنی ..." مخلص"!

چهار:
خوردیم حرف ملت کنعان ...هزار سال!
یوسف شدیم و هرچه که گفتند ...(خدای کرد)!
پنج:
سال دیگر تو و من ...می شویم صدساله!
به ظاهر چهاردهیم و نود سال بیشتر ..." عمرعاشقی"!
شش:
مزار شش گوشه ات را اگر نبوسم به دولب ...
لبم به چه کار  آید ...حتی اگر ننوشد آب!...

هفت:
وفکر کنم که سال هاست ...افسره ام!
...
روزهای محال که دیگر باز نمی آید ...جوان بودم و هزار خیالم بود ... می خندیدم که انگار هیچ غمی درجهان وجود نداشت و قهقههکه گووی دنیا فقط شادی بود ...
از کنار بخت های خویش می گذشتم و اگر می گفتند که ما خوشبختت می کنیم ...با ناز رد می شدم که ...خدایا بگذار همین طور بد بخت ! بمانیم!....
...
بدبختی آنقدر دور و غم آنقدر بی چاره و ضعیف بود که قویترینان هم مانند موری جرات نزدیک شدن را نداشتند ...
فکر های منفی و مرگ سبز رنگ بودند!و نه تنها نمی دویدم (از هراس بودنشان) که قورت شان می دادم و از گوشه ی چشمانم با امید زندگی و جرقه های شادی بیرون می فرستادم ...
وتو آن روزها کجا بودی؟
...
شاید داشتی مثل من با خنده و شادی روزهای زندگی ات را می گذراندی و یا نه!داشتی با افق های دور آینده دست و پنجه نرم می کردی که چه خواهد شد ...
اما نه امروز که نگاهت می کنم می فهمم که سرباز شجاع " غم " بودی ... برنامه داشتی برای هزار سال آینده ی شادگان من!برای جایگزینی خودت و غم... برای عادی سازی بدبختی...!
واشک هائی که از درون چشم سرازیر شوند ...توشاید مامور خوشبختی  هم ...بودی !که می خواستی آن قدر از آینده ی شادم جدا شوم که روز های قبل را هر روز مرور کنم و به یاد خنده هاییم ... زار زار ..بگریم!
...
کار نمی کردی تا غصه ی بیکاری داشته باشم !درون درس و تحصیل گیر کرده بودی تا فکر کنم که لعنت ...به دانشجوئی!و اندوه که خوشی ها از قدیم طعم بدی داشتند ...کاش طعمشان انقدر  بد بود که می رفتند ولی ...
...
هنوز دوستان مرا شاد می پندارند و هنوز زمین نزدگانی هستند که می خواهند زمین بزنند!که لعنت سال ها گذشت و چطور لبخند نرفته است که هنوز می خندی؟!
دوستان اعلام می دارم که بدبختی همانند خوشبختی عادت است!و لبخند بد تر از هردو عادتی  است که به اجبار می آید!...وای از اندیشه ی نیک که می پوشیم و خود نمی دانیم!
که ای دلا!مردم چه گناهی کرده اند که ابروان گره کرده ببیند و غم!دوستان جوان چه گناهی کرده اند ...آن ها که هوز باشادی هم آغوش اندد و در سبزه زار زندگی شاد می غلتند ...
...
آه ای عزیز اتخاب شده!قاعدتا غم ات شادی است !شادی خودت را از من نگیر!که باز باید خدای را سپاس گفت که هستی !که بعضی, غم ندارند لذت شادی را نمی فهمند و بعضی غم ندارند ...غم دیگران چه می فهمند!...
...
باش ...عزیزم!

هشت:
ترومپ!
لعنت اگر نکیم کشورمان را آزاد ...
ما مرد صد هزار ساله ی "آریا" هستیم ...
نه:
مامان بنز:
پراید !از کیفم صد تومن بده می خوامم بدم خانم مددی!
پراید:
مامان تو به خانم مددی مددی پولم می دی؟
مامان بنز:
خجالت بکش!دهن به زبون!ببخشید زبون به دهن بگیر!
خانم مددی:
قابلی نداره آقا پراید!هزینه ی کلاس خصوصی پسراتون 1000000میشه!که البته مامان تون بطور اقساط دارن پرداخت می کنن!قسط اولشونه!
پراید:
آهان!
ده:
رهبرم ...
گلایه نمی کنیم جز از دوری شما ...
خدای هزار سال شمارا نزدیک ما نگه دارد ...

یازده:
یعنی   توی خونه همین طور داریم می نویسیم!
اگر به عنوان معلم یه کنتور به ما وصل کنن که ماچقدر می خونیم و می نویسیم!باورتون نمیشه دور کره زمین و کهکشان راه شیری کم می آد!
خود من روز جمعه 120 تا ورقه ی ماهانه رو که هرکدوم 38 تا سئوال داشت رو صحیح کردم که معادل دوازده ساعتم رو گرفتبگذریم از زمان کلاس ضمن خدمت در منزل!طرح سئوال برای اون یکی مدرسه و پیش نویس طرح درس!
اگه یه زمونی از بابت سرانه ی مطالع یا ایجاد فرهنگ خواندن و این ها کم داشتید من حاضرم بهتون قرض بدم!نه من معلمای دیگه و استید دانشگاه هم همین طور!
می تونم تعهد بدمکه ما طوری داریم کار می کنیم که سال ها بعد نه!چند ماه دیگه صداش از یونسکو و ژاپن دربیاد!" نگین نگفتی!"
تازه بچه هارو بگو خفت آدم رو می گیرن که ای معلم بد!چرا از ما درس نمی پرسی؟!!!
دنیارو ببین ...جل الخالق!
دوازده:
ای بی معرفتا! عروسی می گیرید خانوادگی ! بابا ما فامیلیم دعوتمون کنید !!!جون خودمون خوب کادو می اریم ...گذشت اون دورون که ساعت دیواری ده تومن بود الان شده ده میلیون!پتو شده یه میلیون!
اه بابا خسیسی نکنید دیگه دلمون پوسید!


 
بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 267 تاريخ : شنبه 24 آذر 1397 ساعت: 3:04