چهارراه ولی عصر یا مرا بردند به زور تئاتر ولی از من از آن جائی که زرنگ بودم ...رفتم دماوند!

ساخت وبلاگ



یک:
قلم را خوردم و اشکم در آمد ...
تمام شعرهایم ...غرق بودند!
دو:
سوادم کو؟ نوشتنم نمی آید!...." بقو بقو"!
کبو ترم که دست کم ...درهوای تو ...بال می زنم!
سه:
انصاف که نداشته باشی ...کشتن عشق آسان است ...
سرش را می بری و یک " شق" تن خالی ...ارزانی همه!
چهار:
ترسیدی ببوسنت!دیگر اداره نمی رفتی !
سال ها گذشت و دیدی...کارمندان عاشق ...دعوت به کار شدند!
پنج:
ماهی ام را خفه کردم از بس که در خوشی ...
آبش تازه بود و غذایش تا خرخره به راه!
شش:
مزار شش گوشه ا یا حسین(ع)نبوسم بهتر است ...
این لب های سیر کجت و لب تشنه عباس(ع) کجا؟



هفت:
امشب اگر گریه کردن دل سوختن است بگذار بگریم ...
...
که هرشب مخصوص خندیدن دنیاست ...برای من گریه آور است ..
مثل تابلو کوبیدی ام به دیوار!و تحمل می کنم چون لبخندت با من نیست!که انگار خسته ای و چه سود که میزمان پرباشد از انار و هندوانه و آجیل و پسته!
پس طنزهای قدیمی ات کو؟پس آن بوسه های تب دار پدرانه ات را توی کدام تاریخ جا گذاشتی؟ شده ای سلطان و به مبل تکیه داده ای و از گلویم پائین نمی رود که چشم غره می روی !
...
کو کتاب حافظمان که از لا به لای شعرهای موبایلی فال می گیری که البته فال من همان یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور است ... باز آید و    با حال خراب من چه کند؟ اصلا دیگر چرا باز می اید !تو که اولین و آخرین من بودی ...دیوانه ام بودی ...دیگر غیر تو چه کسی؟!
....
ولم کن حافظ!دیگر مولوی می خوانم ...فروغ می خوانم ...قیصر می خوانم ...ابوالفضل زروئی می خوانم ...روزبه بمتنی گوش می کنم !
...
مهم دلم است که دیگر دل نمی شود!می خواهم شادش کنم ...به تو نگاه می کنم که حسرت هزاران دیگری ...
خدایا شکر!نا شکری نمی کنم ...
می آیم که بنویسم که خوشبختم!می نویسم که خالی شوم !
همین!عزیز من!
هشت:
ترومپ!
الا یا ایها الساقی ادکاسا و ناولها ...
که عشق آسان نمود اول ولی ...افتاد مشکل ها!




نه:
پراید:
بچه ها معلم فارسی تونم اگه پول بگیره خوبه نه؟
لامبورگینی و پورشه:
نداریم بابا!
پراید:
نه! به معلم علومتون دادم ...فارسی ام قبول کنه این ترم خیلی خوب می گیرید!
بوگاتی:
نکن!این کارا تو ایتالیا خلافه!اینا عادت می کنن!دستگیر شون می کنن بدبخت می شیم!
لامبورگینی و پورشه:
مامان ماکه نمی خواهیم بریم چین!بریم ایتالیا همین طوره!
ننه خاور:
جل الخالق!
ده:
رهبرم ...
سرباز راه آل علی(ع)بوده ایم ما ...
سر باختن از حسین بن علی(ع) آموخته ایم...



امشب فیلم بی نامی رو دیدم!مخصوصا به خاطر بازی بی خیالانه و رهای آقای معج.نی رفتم و که ببینم!
می تونست این جوری باشه که گاهی کارهارو حتی خیلی مهم رها کرد!
می تونست این جوری باشه نغمه جانش رو پیدا کنه و ریحانه جانش رو رها کنه!
می تونست این جوری باشه آروین و نغمه باهم ازدواج کنن و جیگرش رو به آتش بکشن!
می تونست این جوریباشه آروین شعرهای معجونی رو بدزده ...ترانه بخونه یا شعرهاش رو به نام خودش چاپ کنه!یا درنهایت می تونست جدائی با جدائی از ریحانه مالش رو به او ببخشهو خلاص!
می تونست دست از تئاتر وش بکشه ...می تونست کلا پدرشو رها کنه و لی برای تئاتر و پدرش از یکی از دوستاش کمک می گرفت!ای بابا!
کلا من هم می تونستم بازم فیلم خوک رو ببینم!ولی نه فیلم یه چیزی داشت به نام حسن معجونی!
دوازده:
امروز شنیدم یه نوجون هلندی به خاطر اینکه مادر و پدرش باهاش دردل می کردن و هرکدام به طور جداگانه دلیل ادامه زندگی شونو زندگی فرندشون می دونستن خودکشی کرده ...
اقا مراقب باشید بچه های این دوره زمونه جنبه ی درد دل رو هم ندارن!...ای بابا!
سیزده:
حس اون آدمی رو دارم که از بلندی پرت شده ...دیگه استخون نداره و فقط گوشته!قدرت خدا همه ام که گوشتو دوس دارن!!!



بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 215 تاريخ : شنبه 1 دی 1397 ساعت: 20:28