آهای عالیجناب عشق ...

ساخت وبلاگ

ترانه خواندن ...داستان ماست هنوز...

که دیگران بارها ... برای حفظ کردن آن می کوشند ...

دو:

یاد گرفته ام برای زدن تو ... کتک لازم نیست ...

چشم بسته ... نمی بینمت و تو ... می سوزی !

سه:

بیاور داستان ما میان شهر و قسمت کن!

تمام شهر!می فهمند که ... سال هاست دردمندیم!

چهار:

قسم خوردم به تارموی تو ... برنگردم هرگز!

رفتم و برگشتم از اختلاط بوی تو ... با نسیم!

پنج:

اگر سوختن تو ... مرا خنک می کرد ...

چرا اسم تورا گذاشته ام ... شمس من!

شش:

مزار شش گوشه ات را به خواب دیده ام باز ...

قرارم با خودم این است ... دوباره پیاده بیایم ...

هفت:

واشک  که می آمد می خندیدند که آنقدرها هم گریه گریه دارنیست ...

باورش سخت بود که رفتن چگونه می تواند گریه دار نباشد ...

که حالا باورش آسانتر شده که البته که می تواند گریه دارهم نباشد ...

می شود رفت و سنگدلانه همه چیز را پشت سر گذاشت ...می شود دیگر امیدها را قطع کرد که ای وای من ... دیگر سیاهی مطلق و هیچ!

من ناباورانه درسهمگین ترین جدائی ها خندیده ام!طوری که زمان چونان بگذرد که یاز باز آید و من همچنان درخنده باشم!...

آنقدر خنده که از پس اشک هایم برآیم که رفتن اختیاری یعنی احساسی پشت را بطه ها نیست... اگر می روی برو که زنجیرها هم توان رفتن تورانخواهند داشت .... چه برسد به گریه های من ...

وزمان که عشق ها باز گشتند و پیرانه سر شد و دنیا وارونه!

من چنان ایستاده بودم که بازگشت مواج عشق زیر پایم را خالی نکرد ...

دنیای من دنیای خالی رفتن ها و می روم بمان !و تنهائی نبود ...

ایستادنی بود که میان زندگی تمام کارهایم را کرده باشم ...

اگر اشکی بود پاک کردم که بازگشتن بی فایده ... دیگر چه فایده!...

...

بدان عزیزمن!که زندگی همینی هست که هست !...

بی احساس می روی و با احساس بر می گردی ... شاید در ایستگاه عشق تو ... دیگر کسی نایستاده باشد!...

هشت:

ترومپ!

اگر نادانم بدان که دانایان کم نیستند ...

می فهمم که راه تو ... بی پایان نیست!





نه:

پراید:

مامان بیا کمک کن...گوشتارو بذاریم تو اشپزخونه...

بابا پژو:

چی؟ رفتی تو این گرونی گوشت خریدی؟

پراید:

بابا جان!قاچاقچی گوسفند گرفتی؟ گوشت خریدم!همین!

بابا پژو:

مامانت کمرش درد میکنه!بده به من بذارمیخچال!

مامان بنز:

از همون راهی که اومدی برگرد برو گوشتو پس بده!

پراید:

مامان جان!گوشته ها!پارچه که نیس ...نپسندی!

مامان بنز:

کمر م درد می کرد ... رفتم گواهی گرفتم ... خود رو ام!

بوگاتی:

وا مامانجون!چه ربطی داره!به خودرو بودن!گرفتیم بذاریم تو فریزر شیشه ای آشپز خونه!فردا خاله هام دارن از ایتالیا میان!

ننه خاور:

مگه خاله هات تو ایتالیا گوشت ندیدن!

بوگاتی:

چرا!می خام پراید تو فامیای اروپائیمون سر افکنده نباشه!

مامان بنز:

وا!


ده:

رهبرم ...

سلام خدا برمحمد (ص) و آل علی (ع)...

که اگر سر افرازیم و پایدار ...

توکل مان هست و ادامه می دهیم ...



یازده:

یعنی بعضی مجالس خواستگار ی هست که می ری می بینی و می خندی و بعضی مجالس خواستگاری هست که می خوای گریه کنی ...

این ماجرا ربطی به سنت ها نداره بلکه نگاه شخصی و خانوادگی ...کاملا درش دیده میشه ...

سال ها قبل که من هنوز ازدواج نکرده بودم شرح خواستگاری هایم رو می نوشتم و الان که دیگه سنی ازم گذشته برام جالبه ...

مثلا دریکی از خواستگاری ها ... پدرم خدابیامرز که مرد دقیقی بود از خواستگار محترم سئوال کرد که چرا فلان جا خانه خریده اید که لوله کشی گاز نداره؟!!!که بلافاصله خواهر محترم خواستگار محترم و گرامی پاسخ داد: پس دختر شاغل زیبای!شما چکاره است؟ با ماکرو فرو فربرقی تشریف بیاره!

که بعد از همونجا دیگه سکوت غلیظی حکمفرماشد خواستگار محترم طوری نگاه شد که بره و برنگرده!

غرض!

جل الخالق!

از اعتراض به گرانی و نگاه همه به کالای ایرانی !ولی موقع خرید عروسی ای وای که حتما باید خارجی و قیمت تمام شده مهم نیست!چراباید شرایط بد رو به هم تحمیل کنیم ...موتور وسائل داخلی ایرانی هم بعضا از خارج می آد و درواقع حقیقتش اینه که بسیاری از لوازم داخلی ایران با نمونه های خارجی فرقی نداره ...

و البته اشکالی هم نداره و این مصیبت عظیمی نیست تا اون حد که شرایط غیر واقعی درست می کنیم و دچار مشکل می شیم ...

" بعدا شرایط اون ور قضیه ای رو هم می گم که چطور تحمیل میشه"!!!



دوازده:

بیماری تو اگر مرا کشت ... نسوز!

من شمع نمی خواهمت ای عشق عزیز!




سیزده:

آقا جان ما مدرک علوم سیاسی داریم سیاست مدار که نیستیم ...کارمونم احتیاجی به سیاست نداره!

مدیریت وبلاگ هم سیاست نمی خواد ...

همین طوری جهت دورهمی رفتیم دانشگاه!مثل دخترای دیگه!


چهارده:


عشق چشم بسته دلو بهت دادم با پای خودم به دامت افتادم دیگه چی میخوای از جونه یه آدم
عشق تو این قهر و آشتیای یه ریزی بهم میزنی هی مگه مریضی با این همه باز چه عزیزی

عشق بوسه ای وسط پیشونی یه زخمی که تا همیشه می مونی به جونه خودت درد بی درمونی
عشق یه غمه قشنگه پر طرفداری حیف تو فقط که مردم آزاری میای و میری چه بیکاری

آهای عالیجناب عشق فرشته ی عذاب عشق حریفه تو نمیشه این قلبه بی صاحاب عشق
منو دیوونه میخوای تو اینجوری خوشی عشق ولی بازم دمت گرم چه زیبا میکشی عشق


عشق با توام کولیه هر جایی اول میکشونی کنجه تنهایی بعد خودت واسم میخونی لالایی
عشق با یه آهنگ تویه گشت شبونه گاهی حتی با یه عطر زنونه پیدات میشه با هر بهونه

آهای عالیجناب عشق فرشته ی عذاب عشق حریفه تو نمیشه این قلبه بی صاحاب عشق
منو دیوونه میخوای تو اینجوری خوشی عشق ولی بازم دمت گرم چه زیبا میکشی عشق





بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 209 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 22:26