بذارید برم من ...بذارید برم من ...بذارید برم من ...

یک:

سر می گذارم به بیابان جنون ...

من دانشجوی فعال ... دانشکده ی لیلا ها ...

دو:

افراط نکردم ...درخوردن اشک ...

بغض تو مرا عاقبت کار ...نکشت!

سه:

درقتل من یک لحظه تو قاتل ...تردید نکن!

من زنده بمانم...تو عاشق مردی!

چهار:

باران وزید توی دست های من درخت!

در تشنگی برگ خودم ... باز نخوردم!...

پنج:

بوسه هایت را بیا و پس بگیر!

بیا و لحظه های خنده امان را پس بگیر!

رفتی بدون واکنش من ... کنار...تو!

بیا...تمام واکنش من ... پس بگیر!

شش:

مزار شش گوشه ات را اگر نبوسم من ...

لبی که لمس طلای عشق ندارد ...مرا چکار؟

هفت:

همین طور بی خیال داریم زمان را می گذرانیم و می خندیم!

...

حیف!یادش بخیر!درنوجوانی عشق مان فرار کرد با دیگری رفت!

حیف!یادش بخیر!با منطق عاشق شدیم و یک زندگی قشنگ شروع کردیم!...

حیف!یادش بخیر!درمیان سالگی دوباره عشق نوجوانی مان را دیدیم با 4 تا بچه ی قدو نیم قد و بعد خدای را شکر کردیم که اشتباه نشد!

حیف!یادش بخیر!اوایل پیری عاشق همه چیز شدیم ...از گلبرگ های با غچه بگیر تا تمبرهای قدیمی!از مادرمان تا خودروهای نداشته!

حیف!یادش بخیر!پیر شدیم و دیگر پای پریدن از روی قبرها نداشتیم ...عاشق دست هائی شدیم که دستمان را می گرفتند ...

...

آه!حیف یادش بخیر!زنده بودیم ولی عاشقی نکردیم!

99 سال و 9 ماه و نه روز تمام ...

یا هورمون هایمان غالب بود یا قلب صاحب مرده مان تپ تپ می کرد ...یا عاشق زنده ماندن بودیم و یا داشتیم با عشق کار خودمان را می کشتیم!

....

آن جا که عکس مان را داشتند از توی کیف عشق مان در می آوردند کجا بودیم؟...وآن جا که عشق مان داشت به خاطر ما کتک می خورد ...خاکبرسرمان!

...

اصلا عزیزان من!می دانید چیست؟

" همان بهتر ...مردیم! "!

هشت:

ترومپ!

بیدارکن دلار !که یکوقت خواب نباشیم!...

بیدارشیم و ببینیم ...شده هزار تومن!...

نه:

مامان بنز:

اللهی دست اون وانت نیسان آبی بشکنه که زده بچه ی منو از آینه انداخته!

بابا پژو:

خانم برو خداتو شکر کن که کوچه ی مدرسه بوده نمیتونسته سرعت بره!و گرنه پراید الان تو این کمر نمونده بود!

پراید:

بابا تو کدوم طرفی هستی؟میشه بگی؟

بابا پژو:

طرف تو!دورتورو با حلبی دوختن!صددفه به مامانت گفتم بیا این بچه رو هورمون درمانی کنیم!گفت الان پسر ظریف مده!نه هالک!

ننه خاور:

خوب راس گفته دیگه...شوهرای مارو ببین!بیوک ...فلان فلان و اینا!

ده:

رهبرم ...

به اعتقاداتمان ...دنیا احترام می کند ...

وقتی که ایستاده درغبار ...مانده ایم...

یازده:

ببخشید گلاب به روتون ...گلاب به روتون ...فردا پس فردا که عیده می خوایم از شر مهمون و تهرون یه چن روز بریم بیرون!...

گلاب به روتون گلاب به روتون .... گلاب به روتون ...دسشوئی های بین راهی ...!

حالا نمی گم تو جاده ها مثلا کجاها دسشوئی هس؟ یا تو شهرا ..." مثلا درجاده قزوین و شهر قزوین بهتریناشو می تونین پیدا کنین..."!

یا حتما باید یه چائی و چیزی بخوریم بعدش گلاب به روتون بله!

ولی تو این گرونی مواد شوینده و آلایندگی ...خیلی از دسشوئی هائی که  کنار رود خونه و اینا هستن!که حتما منظورمو می فهمید!خودمونو ول نکنیم بگیم به ما چه!

رعایت نظافت دراین موارد خاص اول برای خودمون خوبه دوم برای دیگران!...

یه هشتگ توالت تمیز !تو ذهن خودمون داشته باشیم حالا اصلا تو فضای مجازی!نشون دهنده ی غیرت ما برای از بین بردن نصف بیماری هائیه که از جاهائی می گیریم که باورمون نمیشه!حالا حال بد و اینا بماند ...

....

فردا نگید نگفتی!

...

دوازده:

یه بارم گفتم...چرا باید از چهره های اطرافمون انتظار فرشته بودن داشته باشیم؟ اونام مثل ما آدمن!ازدواج می کنن ....طلاق می گیرن!دوباره ازدواج می کنن!توبیخ می شن!بدرانندگی می کنن...جریمه می شن!اطرافیانشون می میرن!خودشون می میرن!دقیقا مثل ما!امکان فرار یا مجازات براشون هست!...

تو ذهن مون کوچیک سازی کنیم ...نه بببببززززگگگ سازی!

سیزده:

به به گرونی!میذاشتی عید می شد بعد می اومدی!صدسال به این سالا!کجا بودی؟ بیا ببوسمت!

اومممم ماچ!فردا روانشناسا نگن!من با مسائل اطرافم کنار نمی آم ...