Nothing was mor precious than my entire heart...... fragment of my heart to sprinkle it beneath your foot!

ساخت وبلاگ

"چیزی عزیزتر زتمام دلم نبود ...ای پاره ی دلم که بریزم به پای تو ..."

معنی شعر تیتر

یک:

دستت رو شد از درون چشم ات عشق ...

خزید لابه لای مژگانت و ... اشک شد!

دو:

فروختمت انگار طلا بودی و با قیمت بالا ...

وقتی جای خالی تو ...روی دست من " هیچ" شد!

سه:

پرسیدمت و توی آمار ... کسی نبودی !

وهیچ جا ... روح!آدم نیست!

نه خارج ... نه ایران!

دهانم را بستم ... تا کسی نداند که من ...

روح را آدم حساب می کنم و ... می عشقمش !

 

چهار:

روی صندلی من!تو آه بودی ... سال ها ...

یاسی!

دلت نمی خواست من بنشینم با عشق!

پنج:

تقویم میان دست من ...گذشت کرد از روز تولدم!

و ...

روز تولدم ...تا سال بعد...چند ثانیه بیشتر نبود!

شش:

مزار شش گوشه ات به دست من رسید ...

جانم عباس (س) دستت... که دست من رسید ...

 

هفت:

ورفته بودیم موزه!همین چند وقت پیش نگارستان ... درتهران خودمان!که دوراز جان شما باشدآن روز مریض بودیم و عید نوروز بود!!!و خیال کرده بودیم که هیچ کس آن جا نیست و بعد دیده بودیم ملت آمده اند از ایران!جهت صفا ...

...

تا بود سی بیل بود به یادگار از گذشته و همین طور با خودمان داشتیم به ارزش سیبیل های گذشته فکر می کردیم ...مثل شوگند یاد کردن ... مثل سیبیل به باد دادن ... و مثل سیبیل نمایشی و اینها!

" داستانک های زیر را جدی نگیرید ولی ...!!!"

یک:

نشسته بودیم و داشتیم چای عصر را می خوردیم مثل هر روز ...وقتش رسیده بود که بیائی ...دقیقا یادم نمی رود سر ساعت 5 عصر!دررا باز کردی و یکهو ظاهر شدی ...از تعجب هی کشیدم از اینکه بعد سال ها سرجایش نبود !...

روز ی که عاشقت شدم وجه تمایز تو از پسرهای دیگر بود ...فرش می دادی و اصلا به اسمت می آمد ...گودرز!وای!

امدم بگویم زبانم لال پس کو؟که دیدم یک راست رفتی اتاق خواب و پی گیرت نشدم!فرزین و فرزانه داشتند می خندیدند :!پس بالاخره طوفان بردش ...وای مامان یه چن وقتی بابا رو جائی نبر!...واز این حرف ها!دلم سوخت چند تار موی پشت لبت... سی بیل هایت کو؟...

دوسال است هنوز و من بااین مسئله کنار نیامده ام ...حتی نپرسیده ام ...کو؟می دانم که باعث غم نیست ...پس نمی پرسم ....گودرز عزیز!

دو:

نشسته بودیم درحجره ی خود به کشیدن قلیان که خبر رسید دور شوید ...کور شوید که مظفرالدین شاه قاجار دارند می ایند ...شاگردمان داشت درحجره را می بست که ناگهان غریبه ای پرید داخل!ا زترس جهیدیم و دهانمان را بسایم تا شاه از محل ما دور شود ...خدای را شکر متاع ما اعلیحضرت پسند نیست ...درکار تجارت یونجه ایم!و این چیزها زیاد به چشم نمی آید ...عنقریب غریبه خودش را به ما رساند و گفت متاعی دارد ...چیزی درحد جادو!کنجگاو شدیم و البت قیافه اش به خارج رفتگان و فرنگ دیدگان می خورد ...

پدرمان سال ها بود که مارا از کلاه برداران و شعبده کاران برحذر داشته و خبر داده بود ...با این حال اگر با چشم خود نمی دیدیم باور نمی کردیم ...جوان سی بیل خودش را از روی صورتش برداشت و بعد درحالی که ما از تعجب دهانمان باز مانده بود یک مایع عجیب که اسمش راچسب " راز ی" گذاشته بود دوباره پشتش مالید و به پشت لب هایش گذاشت ... آه که چه افکار شیطانی ای که به سرمان نزد!هی استغفرالله گفتیم ولی تا چشم بازکنیم 5 تومان!پول داده بودیم و سیبیل چسبان را خریده بودیم ...

پس فردا ختنه سوران نوه ی عمه ی مان بود و قرار بود بانوان زیبای شهر برای شیرینی خوران منزل عمه جمع باشند ...چه نقشه ای که نکشیدیم سی بیل مان را زدیم ...بعد با مهارت چسباندیم رفتیم خانه ...

از عشق پس فردا داشتیم می مردیم که بی سی بیل برویم مجلس زنانه!

چه اندرونی ای عمه ی ما داشت که ندیده بودیم!دخترعمه بزرگه امان چی بود!خدا لعنتش کند!اویییی اوییی آن دختره ی کوچک عفت خانم رفته بود بیست تا النگو خریده بود تا چشم زن مارا در بیاورد ...ای دریغ که با کمی سرخاب و سفید آب و بی سی بیل مادر خودمان هم مارا نشناخت!

شب گذشت و قبل از اهل خانه رسیدیم و سی بیل مان را چسباندیم و کله ی خانه نشستیم !همین طور داشتیم دوغ می خوردیم که ناگهان چشم عیال مان دوتا بود چهارتا شد ...نگو که سی بیل خیس بود و ... ای وای نگویم از سی بیل بر باد رفته!فتنه شد و قضیه ی چسب راز ی و سیبیل قلابی و زن مردنما و مرد زن نما تا شاه لو رفت!خوش بختانه ما داماد اسیر الدوله ایم و به این دلیل اسرار ما در شهر فاش نمی شود!

سه:

همسزم چه می داند که من چه می کشم!می داند که من تمام قیافه ام سی بیل است و دوستم دارد ...اگر بداند امروز چی شد قیامت می گذارد ...

....

مسافر سوار کرده بودم تا پیروزی ...پیاده شد و یادش رفت جعبه ای را که همراهش بود با خود ببرد...ترسیدم که مبادا فتنه ای گریبانگیرم شود بهر حال گفتم ببینم داخل جع به چی هست که فردا اگر آمد ...مدعی نشود ...البته چه اشتباهی باید همانطور تحویل تاکسیرانی می دادم ولی اگر بمی بود چی؟تا برسم انقلاب ترکیده بودم!ترسیدم و فکر کردم گوشه ای از جعبه را سوراخ کنم و از گوشه داخلش را ببینم ...هرچه کوچکتر سوراخ می کردم نمی دیدم تا اینکه اندازه ی صورتم سوراخ کردم تا تویش را ببینم باورتان می شود که چیزهای عجیب در دنیا هست!؟اسپری موبر!و این چیزها!یک آن دماغم سوخت و سرم را کشیدم بیرون ...اول فکر کردم هوای آلوده باعث این حسم شده ولی وقتی توی آدینه ماشین خودم را دیدم باور نکردم ...سی بیل مژه و ابروهایم ناگهان ریخته بود!از وحشت داشتم می مردم ...یادم آمد تبلیغ یک آرایشگاه درنیاوران ...تتوی مردانه!تا برسم خانه ابروهایم را تتو و خط چشم کشیده بودم ...حالا سی بیل به جهنم!

زنم دررا که باز کرد یک هی کشید و همانجا غش کرد ...بیچاره فکر کرد من اعظم خانم دختر خاله ی نرگسم!ولی بعد مرا شناخت و گفت گودرز!کار خوبی نکردی!

جعبه مربوط می شد به یک شرکت دانش بنیان ایرانی که انگار می خواست فن آوریش محرمانه باشد!

کوتا من ابرو ...سی بیل و ...مزه ...دربیاورم!

چهار:

تو هم ای نازنین!

علاوه برسی بیل...ریش هم داری و خدا می داند که جذابیت مردان با این ها چقدر بیشتر می شود ...باورم نمی شود که جناب فیدل کاسترو قسم یاد کرده بود تا کشورش از لحاظ تولید تیغ خودکفا نشود ریشش را نزند ...اما بعد 70 سال مبارزه و تلاش آخرش فهمیدیم مسئله ی اصلی خوش تیپی بوده است ..وچقدر تغییر قیافه ها برهمین است ولی تو نازنین باور نکن!و ادامه بده چون راستش را بخواهی وقتی نداشته باشی خوشگل تری و من بیشتر حسودیم می شود و داشته باش که کمتر خوشگل باشی ....!...بهرحال داشتن بهتر از نداشتن است و این شامل تارهای موهم می شود ...حالا چه زائد و چه غیر زائد!....

هشت:

ترومپ!

سی بیل نداری ولی مطمئنم که می خواستی داشته باشی ...

سری بعد!

نه:

پراید:

بچه ها بیائید وسایل شب یلدارو خریدم ...

لامبورگینی و پورشه:

بابا کو تاشب یلدا!

مامان بنز:

اینا چیه خریدی ؟ درخت کاج!لامپ رنگی !جوراب!شکلات!طلا!کیف!اینا چیه...رفته بودی جمعه سیاه؟

پراید:

من دیگه حال ندارم می خوام کریسمس و شب یلدا رو یهوئی بگیرم!

بوگاتی:

دستت درد نکنه پراید!من و بچه ها کریسمس می ریم ایتالیا!

مامان بنز:

خوب منم می رم آلمان!

ننه خاور و بابابیوک:

مام بلیط گرفتیم یه هفته بریم پاریس!

بابا پژو:

جونمی! راس می گید یعنی تنها تو تهران بمونم؟آخ جون می رم خونه ی خواهرم!

مامان بنز:

بی خود ! با بابا ننه ات برو فرانسه ...

پراید:

بابا!من چیکارکنم؟

باباپژو:

توام برو آلمان!

مامان بنز:

من پرایدو ببرم به کی معرفی کنم؟

پراید:

مامان می دونی من فقط یه رختخواب می خوام اونم تو تهران!خیالت راحت!

بوگاتی:

ببینم پراید نقشه داری؟

پراید:

همه تون بمونید نقشه های منو برآب کنید!خوب شد؟!!!

لامبورگینی و پورشه:

بیچاره بابا!

ده:

رهبرم ...

خسته ایم از نرسیدن به آرزوهای بزرگ ...

ولی ...در مسیر می رسیم به خواسته هایمان ...

یازده:

دوران سخت عاشقی گذشت ...چشم باز کردیم دیدیم وقتی عاشق می شدیم و برای طرف ساعت می خریدیم حالا ساعت شده حداقل 500 هزار تومن ...

چشم باز کردیم و دیدیم یک شب شام خوردن ببا عشق مان شده یک میلیون تومن ...چشم باز کردیم و دیدیم طلا شده گرمی 500 هزار تومن!...

بابا بیخیال می رویم دوتا کارتن می خریم می رویم یکجائی با دوتا پتو و یک چادر نهایتا عاشقی را می گذرانیم!....

شاید هم رفتیم غار ...شاید هم رفتیم بالای کوه همانجا ماندیم ...کسی چه می داند ...

دوازده:

تو فضا نشسته بودیم یهوئی دیدیم جهارتا روح اومدن فضا!باورمون نشد که این ارواح مارو چطوری پیدا کردن وچقدر راحت و سبک اومدن فضا!خوب ما بمیریم روحمون تو فضا کجا می ره؟الان یکیشون با من هم اتاقیه...ترکم هست...همش میگه:

بیردن الدوم!نجه الیم؟استیرم قیدم ایرانا!

چطوری بهش بفهمونم حتی برگرده دیگه فایده ای نداره!حالا خوبه من ترکی بلدم!یواش یواش بهش می فهمونم چه اتفاقی براش افتاده ...بیچاره!

 

 

سیزده:

توی دنیای خودم ...

چند کروموزوم بیشتر دارم ...

نه مثل تو ...زیبا و دانا...

چند کروموزوم مرا ازتو جدا کرد توی دانش ...بیان و اجتماع ...

تو ...همه چی داری...

و من توی دنیای خودم ...همیشه کلاس پنجمم!

دنیای تورا دوست ندارم...

آن قدر از من گذشته ای که یادت رفته کلاس پنجم ات چطور بودی ....

غریبه!

چهارده:

اردک تک تک تک تک اردک تک اردک!

باید ازعمو پورنگ به زورم شده مالیات گرفت ...

عمو پورنگ بدون باز نشستگی!

یعنی چی؟

همه تونم قهر کنید عمو پورنگ نباید از تلویزیون قهرکنه!

...

سالانه نزدیک به دویست هزار نفر!در سراسرکشور و خارج از کشور(ایرانی) دانش آموخته ی بازیگری داریم!!!چهارتاشون دارن باز نشسته می شن می خوان کمر هنر ایرانی رو بشکنن ...آقا نمیشه!

ادم داریم از خوشگلی بیاد تلویزیون اینستاگرام میمیره!حاضرم هست مالیاتاشو بده!کی کی؟

بیائید معرفی می کنم!

 

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:11