(که) پروردگارت تورا وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)...." سوره ضحی قران کریم "

ساخت وبلاگ

یک:

تب کلمات روی لب های من ... نسوزاند ...

آن شعر ناب که نام تو بود و تنها تو .... " عشق"...

دو:

فریبت دادم با حقه ی زنانه ...." اشک" که بیاورمت ...

ولی با مردانه ترین رفتار روی زمین نگهداشتمت... " ایستادن"!

سه:

روی دندان های طلای من ...حساب نکن دیگر ...

زمان خراب شد!

کرونارا چطور بشورند و آب کنند!

 

 

چهار:

ظلم درون رگ های درخت چه معنا داشت؟

وقت رسیدن اشک چشمه به برگ ها ...

من توصیف گر درد بی عدالتی ... پای درخت ها ... مردم!

چون سال ها ادبیات می خواندم ...نه علوم!

پنج:

بردارم از روی زمین ... بگذارم روی ستاره ی شازده کوچولو!

شاید بازهم یکی پیداشد ... عاشقم شود و صدایم کند" رز"!

شش:

مزار شش گوشه ات را یا حسین(ع) هرروز می بینم ...

میان بازوان عباس(ع) عشق عشق نگهداری...

 

 

هفت:

یک/

باورتان بشود یا نشود ما الان یک جائی هستیم ... همسرم دارد با تیر دارددر می شکند بیاید تو!

آخرین بار که دیدمش چشم هایش قلمبه شده بود و لب های قیتانی اش به هم فشرده!

من شبیه یکی از بانوان وبلاگ نویس مشهورم a.a و او شبیه جان نیکلسون!

ای وای بخت بد! یعنی اسکیزو فرنی ای چیزی دارد؟ آه پنجره توالت!اول بچه را می فرستم بیرون و بعد خودم که تقریبا ماشالله 40 کیلو! وزن دارم می پرم بیرون!جان توی برف!به من چه که اصلا چی چی تسخیرش کرده؟مطوئنم با دور کمر 100 نمی تواند از پنجره ی توالت دنبالمان بیاید...

آه چه هوای خوب و دل انگیزی!می رومفردا تو بلاگفامی نویسمش و اسمش را می گذارم " درخشش !

شکر خورده هالیوود بتواند بیاید داستان مارا فیلم کند!... مگر اینکه خودم بگویم حتما بازیگر مردش چه کسی باشد:" تام لی جونز"!

دو/

آخر این کار است من دارم؟ باید بیایم هرچی جن توی شهر است را از تن این و آن دربیاورم بیرون!

اخر بگو مرد این چه کاری ست؟ خوب دوکلمه بهشان یاد بده خودشان گرفتار نشوند ... وقت همه چی را دارند ... جز یاد گیری دعا!

این بار یک کونگ فو کار هم با من آمده ... پدرم در آمده از بس که میان  جن و او واستاده ام جهت جداسازی ! مگر همدیگر را ول می کنند؟

کارم که در این شهر تمام شود می روم سراغ فیلمسازی... تا دنیا بفهمد سخت کاری یعنی چه" معدن و فیلمسازی"!

آهان! دیگر تمام شد خداراشکر ... تازه باید این کونگ فو کاررا تا خانه اشان هم برسانم ... مامانش نگران است!

کره جنوبی مگر چند تا مثل من دارد؟

سه/

" مل گیبسون " ام خوشگل و قشنگ!و انشالله خدا بخواهد قرار است هنر پیشه ی معروفی بشوم!

الان که دارم این متن را می نویسم بعدا می خواهم لذتش را ببرم!

یک اسلحه ی مرگبار داده اند دستم و گفته اند از طبقه ی بیستم بانک بپر پائین!

مامانم نمی داند و گرنه نمی گذاشت!درپایان امید چیز قشنگی ست و من انشالله درشهر لس آنجلس مشهور می شوم نه سانفرانسیسکو که دختر عمه ام دوستم دارد!

آمین!

چهار/

" ژاور" هستم و الان با یک میلیارد تومن پول!دم در خانه ی " کوزت" اینها یک ساعت است که معطلم!

هرچقدر می گویم : بابا حلال ام کن ! بیا اصلا این پول را بگیر و صرف امور خیریه جهت پدرو مادر خدا بیامرزت کن... نمی گیرد!

چکار کنم؟ زمان شاه آن طور بود و الان که انقلاب شده نمی آید که نمی اید... می ترسم یک میلیارد تومن پول را بگذارم دم در بروم پول گم شود...ویکتورهوگو پدرم را در بیاورد!

ای خدا کمکم کن!کاش شهرداری پاریس مرا از رودخانه " سن" یواشکی نجات نمی داد ... الان من عذاب وجدان انقلاب کبیر فرانسه را دارم ... آآآآآآی" کوزت" غلط کردم!

پنج/

درکمال ناباوری آمده ایم یک جزیره!

یک حیوانی به چه گنده گی که نمی توانم بگویم استغفرالله اندازه وال استریت زورنال آمده.... یکی از همراهان مارا زبانم لال برده!

یه چی اندازه...مثل برج نیویورک تایمز!ورداشته ایم نوشته ایم هوش آن حیوان مگر چقدر است که مارا از ایشان تشخیص داده ورداشته ...نوشته اند: یچ!(یک)حالا از کدام طرف یک ...برگردیم شهرمان بدبختی که یکی دو تا نیست از صب تا بوق سگ یک سال دیگر باید کار کنیم تا پولمان اندازه مسافرت شود .... این بار دیگر می رویم ایران!

.................

از سری داستان های باورنکردنی... نگارنده: لیلی!

 

هشت:

ترومپ!

قدرت جاذبه ی کائنات دارد می فرستد ...

هرچه علامت خوب است ... حواست باشد!

نه:

مامان بنز:

من دارم فکر می کنم که مثلا اگه یه انفجاری چیزی روی زمین بشه چی میشه؟

بوگاتی:

مامان جون!ما نمی میریم! مگه تو اون سوانح عجیب کبری 11 ما مردیم؟همه مون زنده موندیم!

پراید:

پس من چی؟بین شما فقط من تمرین ترکیدن ندارم!!!

باباپژو:

پسرم!فکر کردی جمع شدن ما بزرگون دورتو عادیه؟ من خودم رو برای اون روز آماده کردم ...خوشگل شدم ...زیباشدم ... چون می دونم روی مغز تو کار کردن!تو پراید!حاکم ماشین های روی زمین میشی... و برماشین های روی زمین حکومت می کنی!!!

ننه خاور:

خاک تو سرت پژو! بازم بچه می خوای؟

بابابیوک:

از وقتی من بچه بودم دنیا داشته می ترکیده!کامپیوترهام داشتن توش شورش می کردن!ماشین هام آدم شدن... پسرم ...اینا آأمارو نمی تونن گول بزنن!دارن ما خودروهاروتست می کنن!چرا حواست نیست؟!!!

 

 

ده:

رهبرم...

آن قدر به عشق علی(ع) و آل علی(ع) گرفتاریم ...

که فرصتمان نیست ... پاسخ حسادت دنیا ...

یازده:

یک/

ما انسان ها به هوش هیچ کس به جز هوش خودمون فکر نمی کنیم ...ولی ... همه باهوش ان!

اصلا شما فکر کن اون هوش برتر اون دست بالا تر که ابرو باد و خورشید رو هدایت می کنه کیه؟

قتل و جنایت از اول پاش رو تو زندگی بشر گذاشته که ناشی از کینه و البته هوشه!

ولی موقع تقاص پس دادن انسان دستش رو که برای کمک دراز می کنه غیر خدا همون عشق و هوش برتر کسی هست جوابش رو بده؟!

توبه!که بعضیا تا لحظه ی آخر عمر توفیق اش رو ندارن ... راحت تون کنم از عملکرد خودشونم پشیمون نیستن ...چی بگم ... یه مورد بمباران اتمی زاپن ...

که به تازگی فیلم های دردناکش نمی دونم چطوری اومده بیرون!شاید وقتش رسیده کمی بیشتر فکر کنیم انگار طبق قانون جذب داریم دنیارو روی سرمون خراب می کنیم ...

چی کار کنیم؟ خوب یک کم خوب بودن چه اشکالی داره؟اگه فکر کنیم جوابش راحته!

دو./

 

این بار تو جهاد سلامت یک عده متخصص و فوق تخصص خط مقدم ان و ما لطفا باید اصلا کاری نکنیم!

یعنی این یه بار ما اینور قضیه فقط باید استراحت کنیم!

یکی از مهم ترین کارا حمایت و نگهداری و مراقبت از افراد سالمند و کسانی که بیماری زمینه ای دارن... آموزش بدیم و یک مدت جدا حمایتشون کنیم ... تو خرید کردن و اینکه تو خونه بمونن...

الهی درد و بلا از همه دور...

 

 

دوازده:

نشسته بودیم توفضا یهو دیدیم خبررسید ... که یک موجود  ناشناخته داره بعضی از انسان هارو می خوره... اولش خندیدیم فکر کردیم مثلا شوخیه ...بعد من برداشتم پیامک زدم به بهجت خانم جون که صحت قضیه رو بپرسم ...ایشون پاسخ دادن: بله متاسفانه!خوردنش راحته ولی این رو بدون پس دادنش نه!بعد در ادامه با گلایه نوشتن: تو که رفتی فضا تو که مافامیلرو رها کردی ... دیگه اصلا به توچه؟

ما که رگ غیرتمون گرفت ... به تحقیق پرداخته و بزودی آن درا کولا را زمین می زنیم ...

سیزده:

به خانواده های محترمی که دردمندانه بیمارانشون رو از دست می دن تسلیت می گم... خدا صبر بده...

بیمارستان رفتنش تلخ ولی با عافیت برگشتنش شیرینه ...

شاید از خاطرات دوران بیماریم بعدها کتابی بنویسم ولی الان تنها چند جمله:

شاید ما از دارو تحریم باشیم ولی از " انسانیت " تحریم نیستیم ...

از پزشکانی که از عشق بو علی سینا و مردان جنگ الگو گرفتن خالی نیستیم ...

از پرستارانی که این شعورو دلسوزی رو دارن... جوانان کم سن و سال ... دانشجویانی که دست بیماررو با گرمی میفشارند...زیاد داریم ...

دریک مورد خاطرم هست که نیمه های شب مجبور شدن انزو کت منو عوض کنن ... در این اجبار خانمی اومدن که انزو کت نوزادان رو عوض می کردن .... با من خسته  و مریض ملایم انگار بانوزاد....

رفتار پرستاران با من برای یک خانم پرستارخارجی هم که در اون محل تصادفی حضور داشت عجیب بود ...

برایشون عجیب بود رعایت حال بیمارو رعایت بهداشت و...

دمشون گرم ... خداقوت و سلامتی ادامه دارشان...

 

التماس دعا...

شنیده ام از بزرگی که همیشه عابدان و بزرگانی روی زمین هستند که خداوند به حرمت ایشان به مردم دیگر قهر نمی گیرد ... اگر ایشان را نمی شناسیم ... یا می ترسیم هم ... دعا کنیم باشند چنین بزرگورارانی ... بلکه دنیا و ما زندگی سلامت خودرا ادامه دهیم ....

 

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 162 تاريخ : شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 13:12