سوکس سیاه خسته ای گفت: ببخشید دبلیو سی کجاست؟

ساخت وبلاگ

یک:

برگزیده شدم ... تا میان دست های تو ... بمیرم!

چون برف!

از عمر کوتاه خویش ... جز قطره شدن...

خورشید ...ندیدم!

دو:

بردی صدای قلب مرا ... تا جهان خویش...

می خواستیم نشان بدهی ... مردگان صدای ندارند!

سه:

میان هیا هوی دانش آموزیم ... کتاب علومی ...

درحال بیان نسبت جوانی و فضای زمانی...

 

چهار:

می خواهمت ...

اگر علی(ع) ... تو مرا ظلم کرده ای !!!

صدها هزار آدم اگر درکنار توست ...

وقتی که من هیچم انگار ...

نه علی(ع)؟...

پنج:

روی تورا یوسف فروختند به نقاش ها اگر...

من ...خریدم!

تصویر تو که زیباتر از ... اصل قضیه نیست!

شش:

مزار شش گوشه ات را به قلب خویش هدیه می کنم ...

آرامگاه قلب من است ...مزار تو ... یا حسین(ع)...

 

هفت:

قحطی عشق نبود که ما عاشقش شدیم ...بودند و همیشه هستند ... اما کجا علی(ع)...

اما کجا امیر ... علی (ع)...

ما که فاطمه (س) نمی شویم که بدانیم دنیای عشق  یعنی چه؟ که از دنیای پدر از عالم پیامبری ؛ علی(ع) را بخواهیم ...

برویم آن دنیا که از درونش فقط خدای عالم خبر داشت و دارد...از سکوتش یک طور ... از جهادش یک طور ... و از عشقش یک طور دیگر...

شبیه نیستیم و شاید خدا می خواهد دریک قطعه از تاریخ این دنیا همیشه علی(ع).... علی(ع) و فاطمه (س) فاطمه(س) بماند و نظیر دیگری نباشد ... تا این دنیا هست ...

                                 

                                   .................................................

ممکن است خواب بیت علی(ع) و فاطمه را دیده باشی... اتاق های تاریک و بی پنجره ... خلوت های ناشنیده که غیر نتواند ...

درست حدس می زنی ... وقتی می رسی می بینی هنوز این یک قطعه از بهشت مانده ... از گریه می گذری ...

برای دیگران بوسیدن زمین؛ دیوار؛ فرش و هرچه که می بینی ... چه مفهومی دارد ... می بینی هرکه آمده مثل توست ... باید سریع باشی...

باید سریع یادت بیاید ... کجا وقت خواب ایستاده بودی... باید فریاد بزنی : خدایا شکرت که رسیدم ...که توانستم این بیت را ببینم ...

یکی درمدینه که کسی نمی شناخت ... و دیگر کو... و یکی در سرزمین عراق ...

بیت فاطمه (س) که نگو که فاطمه (س) را تو دیده بودی ... نگو که همان جا علی(ع) منتظر را دیده بودی... و عشق خندیده بود وقتی تو اشک می ریختی ... به حزن مخلوط با عشق ... درجریان یک زندگی ... امیر ... علی(ع)...پدر... و همسر ... کاش ما بودیم ولی خدا می خواست که شما در آن قطعه از تاریخ و ما در حسرت آن دوران بمانیم ...

 

                                     ....................................

نگاه می کنی ... فاطمه (س) نیست !!! روبروی بقیع اشک می ریزی و روضه آقای سماواتی را می شنوی ... اشک از جگرت بر می آید و غم می بارد ... روی مدینه ولی اگر نبود ...کدام عشق تورا کشیده بود که بیاورد آن سوی پیامبر (ص) و این سوی بانو فاطمه(س) و فرزندان ...

دست می کشی که اشک هایت را پاک کنی ولی نه... اشک بریز که زمان ریختن اشک توست ... که غم اگر غم باشد غم فاطمه(س)... آن همه اضطراب دلداگی به پدر... به همسر و به فرزند ... که یکی هم می توانست بعضی شود که هرگز گشایشی برایش  نیست ...

شهری که نمی خواست ولی خواست ... من باورت می کنم فاطمه جان (س) ... که اگر بی نشان رفتی دریغ از مردمی که حق اولاد پیامبر نشناختند ... دریغ از مردمی که چه می دانستند آن قدرنعمت و توجه خدا دورو برشان را گرفته که آن همه نعمت تا الان ... بازهم نمی دانند ... آن دنیا دنیا ی غریب خودشان است ... نه شما و ما ...

نگاه می کنم که فاطمه (س) هست آن قدر که وقتی می گذرم که بر گردم زیر لب می گویم دوباره انشالله دوباره ... انشالله دیدار بعدی....که پذیرائی مردم مدینه را به حساب عشق ... نمی گذارم ...

                                 ..........................................

بانوی من فاطمه (س) ...

می دانم که بلد نیستم که واقعا بدانم به عنوان یک زن چطور مثل شما باشم ... کدام صبر و کدام جرات می تواند مرا مثل خاندان شما کند ولی این جرات و شجاعت را دارم که فریاد بزنم ... می خواهم و سعی می کنم ...

می دانم خدای خشنود است که من در ابتدای عشق همیشه درهمان مرحله ی اول ... سعی هستم ...

بانوی من فاطمه(س)...

دستم را بگیرید و کمکم کنید ...آن قدر که همیشه بوده اید ... بازهم باشید ...

دوستدارتان ... سیده لیلا

                              ............................................................

 

 

هشت:

ترومپ!

نمی دانستی جفای روزگار ...

انگار روزگار بد ندیده بودی ...

نه:

مامان بنز:

پراید جان من تصمیم گرفتم بیمه عمرم رو به نام تو بکنم ...

بوگاتی:

نه مامان جان انشا لله بعد صد سال زنده باشید ... تا باباپژو هست زندگی خوبی داشته باشید ...

مامان بنز:

نه بوگاتی جان من تو این دنیا یه پراید که بیشتر ندارم ...

ننه خاور:

چی میپی بنزی؟ پس تیبا تو کانادا چی؟ فکر کردی هرکی تو خارجه مرده؟ مگه خودت خارج نمی ری؟

مامان بنز:

خوب وضعیت تیبا خیلی عالیه ... رفته حالی ام از من نمی پرسه ... بازم همین بوگاتی و پراید!

پراید:

مامان !وقتی اتفاقا ازاین دریچه داری یه چیزی رو به من می بخشی بیشتر ناراحتم می کنی ... من صدقه بخورم؟!!!

بابا پژو:

بنزی جون من ام بیمه عمر دارم ولی همه توش سهم دارین ... اگه صد میلیون باشه کلا نفری ده میلیون بعد من بهتون می رسه!!!

بابا بیوک:

دعوا نکنید ... ما خودروایم!!! حالا کوتا بمیریم ... مردم رفتن تو اگزو ژیان موتور جت گذاشتن ... ماکه همین طور سرخود از جت بالاتریم!پاشین ببینم!

 

 

ده:

رهبرم ...

در اقیانوس عشق ملت ایران ...

توانائی بیداری و تلاش ... داریم...

یازده:

وقتی که فکر می کنم به خدا ... می بینم بعضی عبادتا صد سال حرف با شیطانه!!! پاشدن و نشستن با ذلت ... جهت ریا!

دارم بعضیارو می بینم ...گاهی نه اندک و نه زیاد که وقت ندارن ... ولی وقت می ذارن جهت زندگی ملت ... ما چه می دونیم اون پشت مشت ها زندگیا چطوریه؟ فقط خدا می دونه عبادت و دعای بعضیا درحق بعضیای دیگه چقد می گیره ... ازاون نماز و دعای خودشون ... صدهزار برابر بیشتر تر!!!!

دوازده:

نشسته بودیم تو فضا یهو دیدیم علیرضا شیرازی مون داره می زنه تو سرش ...گفتیم وای بلیگفای فضا ... باز خاک تو سرش شد!!!!

بعد دیدیم اومد گفت: اه ببخشید من بدبخت چه گناهی کردم هی باید گزارش بگیرم فضای مجازی فضا داره میشه پیغوم پسغوم فامیلی !!!

ضمن خنده و شوخی با ایشون گفتیم : بابا ما که چهارتا خونواده بیشتر نیستیم همین فامیل...آه فامیل!!!

خوب بگو بهجت خانم جون از زمین هوس فضای مجازی فضارو نکنه ... همین!!!

 

 

تصاویر شهر زیبای نوشهر از فضا!!!  بعد تهران سرای من!!!

 

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 182 تاريخ : شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 13:12