انسان نشان داد که هر چیزی را می تواند بخورد؟ خدای من ... ببخش ... آن بدترش را نخوریم!

ساخت وبلاگ

یک:

رود از میان داستان قلب من ... با " سکوت " گذشت ...

ترسید خوانندگان ...غم غرق شدن " ماه " را زود بفهمند!

دو:

پیکر چشم مرا روی دستانم ... فرض می کنی ؟!

چرا نگاه تو وقتی که حرف می زنم ... کف دستان من است؟!

سه:

می میری!

بین دستگاه های خشن ... میان " ندانم " های علم!

اما!

من ان بیست و یک گرم ! روح تورا می برم!...

سمت بهشتی که ...

تا دنیا هست ... عشق کنی ...

درون قلبم!

 

چهار:

رفتی ... روی بیگ بن! بنویسی: love

با یک اسپری ... فقط!

من سال ها بی ان که بدانم ...

یک روز میان دست های یک دختر ... عکس تورا دیدم ...

جائی که فکرش را هم نمی کردم ...

ایستاده بودی روبروی " کتی پری"!...

خندیدم!

بقول پدرم:نوشتن عشق در بالا ترین جاهائی که بلدی و ... فکرش را می کنی ...

تو را همیشه ... مقابل کسانی قرار می دهد که به آن بالاها ... اهمیت می دهند!

.....!!!

پنج:

یوسفم!

در دستهایم زخم نارنج است ... باور کردمت!

از تو زیباتر ... دیگر من ببینم ... می زنم چاقو به چشم!

شش:

مزار شش گوشه ات را یا حسین(ع)... غرق می شوم ...

دریاست عشق تو ... که باورش سخت است ...

 

هفت:

یک/

رفته ام شمال!/ توی اتاق خواب شخصی ام رو به جنگل دارم ترانه ی ...می خوام برم دریا کنار را می خوانم...

ناگهان سوزش دردناکی از کناره ی استخوان فک ام پیدا می کنم ... /سمت راست/!

می روم و قرمزی کوچکی را می بینم ... از هرچه پشه است متنفرم!

تمام حشره کش های ویلارا فعال می کنم و بعد می روم پشت پنجره ی اتاق نشیمن ...در حالی که فنجان قهوه ام را سر می کشم به داستان انتشار کرونا! می خندم...

دریا ارام است و من خیال پیاده روی ندارم...

دو/

دوگروه از متخصصان با لباس های مخصوص بالای سر من اند ... یک گروه پزشکان ایرانی و یک گروه پزشکان آمریکائی! بدبختانه به هردو زبان مسلطم! پزشکان ایرانی دارند می گویند:

جل الخالق! چه موجود عجیبی ! / مرد پشه ای/! باید هرچه سریعتر به ازدواجش بدهیم تا یک پسر و دختر پشه ای به دنیا بیاورد ... و خون کثافتان عالم را بمکد!

و پزشکان آمریکائی دارند می گویند: اوه! ولش کن بابا! صد سال است از دست مرد عنکبوتی داریم می کشیم ... برش داریم ببریم انجا آزمایشگاه که چی بشود ... خاک برسرمان مثلا هالک داریم!

سه/

آورده اند مرا بیرون و انداخته اند بین زباله ها ... ببینند مثلا می توانند از من در بازیافت زباله ها استفتده کنند ... یا مثلا بعدا نیش من آنقدر قوی می شود که بتوانم شهر بزرگی مثل تهران را نیش بزنم؟ اصلا چقدر خطرناکم...

ناگهان می بینم که سه تا مرد دیگر هم آورده اند ... رئیس آزمایشگاه می گوید : زودباشید غروب شد!برای امروز وقت نیست باید هفت نفر دیگر را آزمایش کنیم ...

/ مرد موشی/ مرد سگی/ و مرد عذر می خواهم چوسونکی(نوعی حشره دیگر)/را هم آورده اند ...

من حرصم می گیرد و می گویم:اگر بروم بیرون ... با حشره کش تارو مار نسل خودم و پشه های دیگر را ور می اندازم ...

دانشمندان حرص می خورند و زیر لب پچ پچ می کنند!

چهار/

نشسته ایم توی اتاق نشیمن و داریم قلیان می کشیم ! بچه ها تخمه افتابگردان بوداده خریده اند و داریم می شکنیم ! چهارتا از بچه های کارتون قدیم آمده اند از ما کمیک استریپ بسازند و بفروشند تا خرج دوا درمان مان در بیاید!

البته من که نیازی ندارم ولی مرد چوسونکی (نوعی حشره که گفتم)چرا!

یکیشان دارد نقشه می کشد که /بد من باشد یا گود من/ ! ولی برای من فرقی نمی کند! چون من قصد ندارم از این ویلا پایم را بگذارم بیرون... برای بعضی هایمان دعوتنامه ی خارج فرستاده اند ... اینها می گویند برویم ...

از نظر من کشور ما زیاد هم دنبال این جور چیزها نیست ... اخر مثلا آدم بیاید به جای آتش نشان و پلیس /من/ را نشان بدهد که روزی برای خودم در حد گلزار خوش تیپ بودم وبعد نیش هایم را که دارم قاتل را نیش می زنم که ببرم کلانتری!

بهر حال بی خیال! من قصد این کارهارا ندارم!

پنج/

حالمان خوب است و داریم می رویم خانه ... کلا چند تا مرد بودیم که خانم هایمان جهت خانه تکانی مارا ازخانه فرستاده بودند بیرون! شاید هم نشانه های مشکوک به کرونا داشتیم!

چوسونکی( همان حشره که گفتم) می گوید: می رود و ماجرارا به فامیل مخصوصا با جناقش تعریف می کند ... ولی من می گویم نگو ...فردا برایت پرونده اعتیاد درست می کنند و خانه و زندگی و بچه هایت را ازت می گیرند!

اصلا به من چه؟

من که تنها بودم! راستش می خواهم این ها بروند و بعد من دوباره مرد پشه ای بشوم ... با پشه های جاها و خانه های دیگران کاری ندارم ... با آن پشه ی فضول بی جنبه ی پرروی معلوم نیست چطوری ژنتیک ... کاری می کنم که برود برای رفقایش هم تعریف کند ...

که من می شوم /مرد پشه ای/ نه.../پشه مردی/!!!!

 

هاهاهاهاها...از طرف لیلی لولی!

 

 

هشت:

ترومپ!

همه مان می میریم و عاقبت همه مرگ است ...

اما... بعد همه ی مرگ ها اگر خدا بخواهد... زندگی هم هست ...

 

نه:

مامان بنز:

قربونت برم پراید! بیا از پیشونیت ببوسم! خداتورو دوباره به من داد!...

ننه خاور:

مثلا کجارفته بود؟حمل و نقل قلیان به بیمارستان ...

پراید:

ننه جون!آخه قربونت برم! مگه میشه آدم با مشکلات تنفسی قلیون بکشه؟

بوگاتی:

تو تا حالا دیدی بچه های من دروغ بگن؟آره؟!

باباپژو:

ببین اعتیاد کثافت! چه میکنه ... اصلا من میگم این قلیون بود که که مردم رو به کرونا داد!

مامان بنز:

بابا به ماچه؟ خوب جوونای مردم کیف می خوان ! لذت می خوان! اصلا تو بگو به من وقتی خودت و پسرت می رین قهوه خونه؟!

بابابیوک:

دعوا نکنید! الان زنگ زدن سمیر گرکان شخصا خودش هم کرونا گرفته! گفتن ...مامان بنز دعا کنه ... انشالله خوب شن!

پراید:

مامان! من خودمو یه ماهه وقف بیمارستان کردم! گفتم ... من شخصی کارم! رفتم گفتم اگه دکترا ...پرستاراو یا بیمارستان آمبولانس نیاز داره من کمکشون می کنم ... نمی خواستم به کسی بگم ولی تو ...

مامان بنز:

جای اینکارا بچه هاتو ادب کن! بی تربیتا بر می گردن می گن بابا مون رفته گراس و قلیون ببره بیمارستان ...

بچه ها:

به خدا مامان بزرگ ما می خواستیم کار خوب بابا جون اعلام نشه! مخفی بمونه... عین زورو! دو ست داشتیم یه ماهم شده به بابا مون بگیم ... بتمن!

بابا پژو:

همین شعور مکانیکی مون پدرمونو در اورده!

 

ده:

رهبرم...

در استخدام مرگ ما ... همه نوع آمدند ولی ...

درانهدام عشق ما ... نشد ! تا علی (ع) گفتیم ...

 

یازده:

یک/

امروز روز شهرداره !

روز شهردارائی که ما نتیجه ی بیرونی کارهاشونو در محل زندگی خودمون می بینیم ...روز شهردار به همه ی شهردارای محترم کشورم مبارک ...

به شهید باکری که ایشون هم شهردار بودن ... خدا رحمت کنه شهیدان ...

دو/

خدمتتان عرض کنم ... عده ای صدای معلمی را ضبط و بعد بدلایل نامعلومی که بعدا مشخص شد تلفظ نا مناسب یک کلمه بوده به ایشان خندیدند!

در این مورد باید بگویم درست است که الان همه غم داریم ولی دلیل نمی شود که بعضی هایمان هرچه با خود و بی خود را سوژه کنیم و بخندیم ... آن هم بااعمال غیر قانونی!

...

درجشنواره الگوی برتر تدریس امثال از همکاران خواستند تا فیلم و صدایشان را هنگام تدریس ضبط و به دفتر جشنواره بفرستند تا بهترین تدریس همراه با طرح درس ملی انتخاب شود ...

گروهی از دوستان در محضر مدیریت جشنواره با برخی ادعاها به انکار پرداختند!

مثال:

ما مایل به دیده شدن تصویر خود توسط غیر نیستیم! یا ... ما با دانش اموزان همراه با شوخی و الفاظی صحبت می کنیم که نمی خواهیم کسی ببیند و بشنود! و درنهایت اعم دوستان شکایت داشتند که از سال ها قبل با صرف هزینه ووقت به تهیه فیلم پرداخته ولی اداره کل بدقولی کرده و درارسال تقدیر نامه و جایزه کوتاهی نموده است ...

 

درکل بحث مدیر جشنواره این بود که : دوستان یکبارهم شده خودمان زبان بدن و گفتاری خودرا در ارائه درس به دانش اموزان از طریق فیلمبرداری و صدا برداری ببینیم و این گونه مشکلات را درخودمان برطرف کنیم ... نه اینکه سی سال کار کرده باشیم ولی هنوز ایستادن ... نشستن و حتی بیانمان تغییری نکرده باشد ...

این چند خط از این رو اینجا بیان شد که گفته باشیم دانش آموزان تغییر کرده اند و زمانه هم ... و چه خوب شد که حتی در این چند روز اخیر توانستیم با آزمایش تدریس از راه دور " تصویری و مجازی" موفق باشیم و دانش آموزان ا با طور دیگری از مدیریت کلاس و حضور و غیاب و یا امتحان آشنا کنیم ...

با آرزوی موفقیت برای همکاران مدرس و معلم

 

دوازده:

نشسته بودیم توفضا یهودیدیم ...

همه دارن می دون سمت کامپوترشون ... گفتیم حتما بازیه ویروسی چیزی اومده... یهو همه اومدن طرف من و گفتن واقعا تو خودتی؟ گفتم: آره بعد گفتن: پس این کیه مرده ... عین تواه... روز تولدش ... اسمش ... پدرش ... همه چیش مثل تواه!

من خندیدم و با خونسردی گفتم: لابد! فیلم هندیی چیزیه ... دوقلوم مثلا!

بعد یهو بهجت خانم جون از زمین پیامک دادن : ما بودیم لیلا جون ناراحت نشو... ما می خواهیم تورو روی زمین و اسمون اصلا همه جا مشهور کنیم!

منم با خونسردی گفتم: ممنون!

بعد درحالی که کیک پرتقالی رو که تو ما کروفر فضائی جدیدمون پخته بودم اوردم بین بچه ها تقسیم کردم و گفتم: بخورید حلوامه!

 

سیزده:

اگه این ویروس رو ساختن که مارو بکشن! شاید موفق بشن ...

ولی اینکه ما چقدر زود باوریم که هرچی می گن ... به خاطرش بخوریم یا برعکس نخوریم ... اونم ممکنه هدف دیگه ای باشه ...

حتما یه حکمتی هست که میگن بمونید خونه یا مایعات بخورید و این حرفت ...

چطور می تونیم به خودی اعتماد نکنیم ...درحالی که بااین وضعیت دارن سعی شون رو می کنن ... و می بینیم هزینه ی شناسائی و کمک به بیماردر خارج از ایران چند هزار دلاره ...

حواسمون جمع باشه ! عاقبت سر شیکم نمی ریم!

اونم پر از آت و اشغال! تازه بیچاره دکترا باید چن ساعت ازمایشمون کنن تاببینن ما چی خوردیم!

منظورمو که می فهمید؟ بعدا نگید کسی نمیگه ... به ما نگفتی ...

 

 

درانتها آرزوی سلامتی برای همه دارم

 

 

 

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 201 تاريخ : شنبه 6 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:48