روی دیوار بیمارستان ها ... آگهیم را جدی نمی گیرند: کلیه با قیمت توافقی... " حیف من و کارکردم"!

ساخت وبلاگ

یک:

فروختم دل خودرا ... وقتی که رایگان..." دنیا" بود!

می خندیدی به هیچ من !... وقت فروش دلت ... نمی ترسیدی؟!

دو:

پوشیده ام صدای ابر را تا تو " کویر " باورم کنی ...

انگار " باران " خودش قبلا " تردید زا" بود......

سه:

میان میله های دنیای خودم " زندانی"....

روزنامه ها برای من تعطیل ...

کتاب ها همه فریب فریب...

رسانه ها دروغ پردازند ...

می دوم...

ودرفرار خودم ... فرش 6 متری!

صدا ...صدا... جهان جهان تو نیست ...

و درخیال خودم می بینم ... کنار تو " زندانی " نیست ...

بهار بهار گذشت از من ...

پس کجاست جنگل ... و جنگل ...تالاب ...کویر ...؟

می دوم و درفرار خودم ... فرش فرش 6 متری!

 

چهار:

بین دنیاهای من گیر افتادی...

عجیب زنی بودم ...

با موهای تراشیده و شمشیر بدست ...جنگنده ...

می خندی ...

هم باورم سخت است و هم ... دنیاهای دیگر...

ف.ر.دال.ضال.جیم!!!

پنج:

رفتم درخواب ودرسیاهی مطلق...

فرضیه های تو ...

مشکی بود!

به زور کشیده ایم بیرون: چرا داستان نمی بینی؟

از بس در چشم های توام ...

حتی باور بینائیت ...

مطلق...

درباور" کوری" تو ...

دیوانه ام می کند...!!!!

شش:

مزار شش گوشه ات را حسین(ع) پرستیدم ...

آن جا که خداوند هم " صبر" نداشت ! خوابیدی!!!

 

هفت:

یک/

می روم تا درمیان دقیقه ها 2 دقیقه بخوابم ...

هنوز 1 دقیقه نشده ...بیدارم می کنند ...تق تق تق ... خیلی خوابیدی ...درس اقتصادت ...فردا پرسیده می شود ...

می روم تا درمیان دقیقه ها 2 دقیقه بخوابم ...

هنوز 1 دقیقه نشده بیدارم می کنند ...تق تق تق ... خیلی خوابیدی... درس مبانی سیاستت فردا پرسیده می شود ....

می روم تا درمیان دقیقه ها 2 دقیقه بخوابم ...

هنوز 1 دقیقه نشده بیدارم می کنند ... تق تق تق ... خیلی خوابیدی فردا درس تاریخ بچه ها چه می شود ... باید بپرسی!!!

می روم تا درمیان دقیقه ها 2دقیقه بخوابم ...

هنوز 1 دقیقه نشده بیدارم می کنند ... تق تق تق ... خیلی خوابیدی ... بلند شده و شیر می خواهد ...

می روم میان دقیقه ها 2 دقیقه بخوابم ...

هنوز 1 دقیقه نشده بیدارم می کنند... تق تق تق ...خیلی خوابیدی... وقت صبحانه است ... مدرسه بچه ها دیر می شود ...

می روم تا درمیان دقیقه ها 2 دقیقه بخوابم ...

هنوز 1 دقیقه نشده بیدارم می کنند ... تق تق تق... بیا این دوتارا نگهدار!رئیسمان بداخلاق است و مهدها تعطیل شده ... بالاخره مادربزرگی....

می روم تا دودقیقه بین دقیقه ها بخوابم ... هنوز 1 دقیقه نشده؟...

راستی چرا هیچ کس بیدارم نمی کند؟دراضطرابم دردنیای من چه خبر است؟

اصلا دردنیای من ساعت چند است؟ شما می دانید؟

دو/

یعنی درون خودم جنگ داشتم که بگویم یا نگویم که بالاخره گفتم ...

"ش" عزیز همسرت راهمین دیروز دیدم آن هم درون کافه که داشت با همکارمن " ن" می خندید...

"ش" عزیزتکیه دادبه مبل و گفت: نگران نباش!تو هیچ وقت همسر نداشته ای! این کارهارا می کنند تاهمسرشان را آزمایش کنند ...از این که شب بیاید و برایم تعریف کند ... لذت می برم!!!

چای داغ را فرو دادم و تاته داستان قدیمیش را فهمیدم و ... سکوت کردم!!!

دوروز بعد...

همکارم" ن" شیرینی تر خریده بود و مارا مهمان قهوه و شیرینی کرد ... وقتی داشتم می خوردم به هرجور پایانی که فکرش را بکنید فکر می کردم ...

خانم" ن" گفت:

همکاران محترم!من از فردا به اداره نمی آیم! و جای من خانم" ش" اینجا کارخواهند کرد ... ایشان همسر آقای" ب" هستند ... با تجربه کافی درمدیریت و دکترای حسابداری ...امیدوارم لحظات لذت بخشی را کنارهم داشته باشید ...

با کنجکاوی از خانم ن" پرسیدم: عذر می خواهم کجا می روید؟ انشالله خارج از کشور؟

ایشان جواب دادند:اووووه شما تجربه ندارید .... من ازدواج کرده ام و صلاح می دانم مدتی درمنزل بمانم و استراحت کنم ...

درهمین زمان همسر خانم"ش" دوستم وارد شد و انگار چه کرده باشد ... همکاران محترم سوت و هورا کشیدند!!!

آیا پایان این داستان فقط برای من تعجب انگیز است و ابهام دارد ؟ یا برای شما هم همین طور است؟

سه/

ای نازنین...

درون هرکس را خدا می داند و هندوانه ی سرخ ازدواج را هم ...

ولی ...آیا عشق با ازدواج ادامه پیدا می کند و یا همان روز اول ریخته می شود درکیسه ی زباله و می رود ...

هست که هست که هست ...!!!

هست که می روند برای عروس طلا می خرند و النگو می گیرند ...چون می دانند آن جا که قرار است گذشت باشد و عشق همین طور سرمایه است که از دست زن می آید توی زندگی ...

که طلا یکی ... ماندن یکی ... و کفن سفید یکی!!!

ای نازنین!سخت نگیر... فردا دلت می سوزد و من دیگر نیستم ها!

آنوقت مثل پیرمردهای فامیل که میبینم و دوست ندارم ... بنشینی و خاطره هایم را تعریف کنی ...

سخت نگیر ...

سخت نگیر ...

سخت نگیر ...

لیلی!!!

 

هشت:

ترومپ!

دردعائیم که ویروس و کرونا نباشد و عالم ...

نفس بگیرد و زنده باشد و شکر گزار خدای دو عالم باشیم ... " والله"...

نه:

مامان بنز:

دارم دیوونه می شم چطور عمه مینی بوس 200000دلار بی زبون رو داده پراید...

بابا پزو:

باید خوشحال باشی... هرکی از راه می رسه واسه ی ما خیر و برکت داره ...

بوگاتی:

مامان من حواسم هست که پراید پولاشو مثل اون دفعه اشتباه نکنه ...

بابا پژو:

که چی؟ مگه اون دفعه چه اشتباهی کرده؟

بوگاتی:

پدرجان من نمی تونم بگم ... اصرار نکنید!

ننه خاور:

نه بگو! بریز بیرون...

بوگاتی:

به یه نفر قرضی داد اونم یه مدت مریض شد و بعدشم نتونست پس بده ...

بابابیوک:

یعنی پول رو داد و برگشتی نداشت ...

مامان بنز:

خوب بگو کی بود دوستم شوهرش نیسان آبیه ...بگم با بچه های پتئین خفت شو بگیره ...

پراید:

این چه حرفیه؟ من خودم بچه ی پائین نیستم؟ شاید آشناست... حالا می ده دیگه ... بوگاتی چیه معرکه گرفتی ...

بوگاتی سریع: قرض داد به ببخشید... باباپژو!

ناگهان همگی:

چی؟

پراید:

بابا نوش جونت! خواهرت و تیوولی خانوم جبران کردن !

مامان بنز:

خدا بیامرزه اون هووی من رو!!! مثلا مورد چی بود...؟

پراید:

خونهی دوبی رو برای سه سال اجاره کرد یه میلیارد و نیم!!!

مامان بنز:

چچی؟ همه تون شنیدید؟ اینجا توی این دنیای قشنگ نقشه میکشید ... بعد از اون درون دنیای قشنگ قشنگ تون چی به من می رسه ..." کوئیک و اعصاب خراب"!!!

باباپزو:

ای دهن لقای ... چی بگم آخه ؟

 

ده:

رهبرم...

درمرگ بوده ایم ولی ... از عشق ولایت زنده ...

آن خدای می داند که عشق علی (ع) با جسدها ...چه کند ...

 

یازده:

یک/

دروغ هائی که می شنویم برمی گردد به سال های پیش و گاه خیلی پیشتر:

( موارد گفته شده مثالند):

1)"سحل" پسل بوده و الان دختل است.

2)" سحل" پولدال بوده و الان بی پول است.

3)اگل " سحل" لا نمی بینید دلیل نمی شود " سحل" ملده باشد! او زنده است و نزد عمه اش دالد دل یک کشول دیگل زندگی می کند.

4)" سحل" بسیال مهلبان است و شوهلش لا عوض نکلده!!!

5)" سحل" دوست بچه های قدیم فامیل است.

6) " سحل" استول!

دو/

واقعا خودمان باعث شده ایم که کسی که " بخشی از یک واقعیت هنری" است درباقی بخش های "زندگی"!!! ماهم دخالت کند!!!

مثلا اقتصاد و سیاست و کشاورزی و صنعت

(مثلا مونالیزا بدبختی داوینچی و خودش دریک مقطعی ست فکر شرا بکنید شما بکشیدش بیرون تا او در هرمورد نظر بدهد)!!!

برخی کارهای خنده دار از ابزارهای هنری:

1) ورود و خروج به دنیای انسان های حساس و ضربه پذیر ( دربهترین حالت دخترها)!!!

2)ورود و خروج از کشور طوری که معلوم نیست کدامشان مال کدام کشور است؟

3) ورودو خروج از عالم خوش بختی به عالم بدبختی واقعا چنین چیزی ممکن است؟

4)ورود و خروج به عالم سیاست از همراهی زندگی تا ... فرضیه ها و نظریه های مدرن بالا...

5)ورود و خروج به عالم اقتصاد ...روانشناسی و سایر هنرها ... انگار در آمد هنرپیشگی بد باشد ...

6)ورود و خروج درفرضیه های دینی ... و غیره ... انگارکه ...دیگر نگوئیم بهتر است !!!!

 

" گاهی فراموش می کنیم مقبولیت و ظاهر ... دلیل بر تخصص نیست..." !!!

دوازده:

نشسته بودیم تو فضا یهو دیدیم ... اوووووه مادرمون!کارنامه هامونو گذاشته تو این....س...چی؟ زنگ زدیم ببینیم چی بوده ... یهو دیدیم عمه ی محسن افتاده سر زبون ها ... انگار دیپلمم نداریم!!!

بعد مادرمون خواسته حمایت کنه... مادرمن معدل 17 زمان دهه ی هفتاد عالی بود الان کمتر ازبیست رو تو فضا هم راه نمیدن چه برسه جاهای دیگه ... لطف کن پاک...

بعد بهجت خانوم جون کارنامه گذاشتن ... مردم از خجالت!!!

ببخشید مردم!!!

 

سیزده:

استاد" دال" روی زمین نشسته و داشت اسمان را نگاه می کرد ...که صدائی ضعیف از موبایل دنیایش را فرا گرفت...:

استاد " دال" ؟ ما چه گناهی کردیم؟ تو خونه نشستیم بعد جنابعالی تشریف آوردی ویلای شمال لب دریا؟ یا نمره ی مارو همین الان بدید یا ازتون بخاطر همه ی ظلم و ستم هاتون شکایت می کنیم ...

استاد " دال" آرام و خونسرد گفت:

دیدمتون... سرکوچه داشتید پیتزا می خوردید همین جا ... متل قو!

آدرس میدم تشریف بیارید " حضوری" فیلمتون هم هست!

بده اینجا اومدید؟ ... یه ناهاری باهم بخوریم...

لیلی و مجنونم دیدم...

الهی دست اونی که نمره داده تا اینجاها بالا بکشید... بشکنه...

 

 

 

گفته ام... دراین احوال...درد مندم ...دردمند دردهائی ام که شاید من ببینم و دیگران....

 

بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 12 آذر 1399 ساعت: 20:26