درفضا آگاهی فیزیکی وجود دارد یا همه چیز تصادفی ست ؟!!!

ساخت وبلاگ





یک:

بیرونم می کنی از کشور قلبت ...این که عیبی نیست ...

خدا خواست که من تابعیت دومم را رو نکنم ...می دانستی ؟!!!

دو:

سوز برف و داغی سیب زمینی و کشک روی آش رشته و چای قند پهلو داغ و پای سیب که از تنور در آمده بود و بد بختانه من سرما خورده بودم و ناراحتی گوارش داشتم و از استرس ماندن درجاده قندم هم بالا رفته بود و فقط می توانستم چای داغ را بنوشم و خدای را شکر کنم و به شادی دیگران بخندم !!!"همین "...

سه:

فشارم بالا نمی رفت و حال خوبی داشتم ...

با این که چهره ی با نمک ات را فرو می خورد چشمانم ...

چهار:

به تن پوشیده بودی فیروزه ای رنگ ...

به یادم آمد آن روز ...که دنیا آمدی ..."آذر ماهی "...


پنج:

تلخ بود زندگی بی تو ...می دانستم ...

که اگر یک لحظه با تو بودم ..."شیرین "می شد لحظه هایم ...

شش:

مزار شش گوشه ات را گلباران کرده بودند و...

من میان گل ها ...بوی تو را تشخیص می دادم "یا حسین بن علی (ع)"...

هفت :

اب هویج بستنی قدیم ها یکی از معیارهای ازدواج بود ...باور نمی کنید ؟!!!خوب برای دهه هفتادیا یه چیزایی عجیبه ...کل اش اگه طرف نمی خورد می شد مثلا زیر 5 تومن ولی اگه رسم بشه طرف باید "سوشی بخوره وای "...

بالای چقدر براش آب می خوره من نمی دونم ....

بعضی جاها براشون می صرفه به سنت ها پای بند باشن !!!


هشت:

ترامپ کشف کرد زیر میزش یک بمب ...

باد معده اش به کمک آمد تا زودتر خبرکند محافظانش را ...

نه:

پراید یک موش را زیر گرفت و شب ها خوابش نبرد ...

بنز صاحبش را درپارکینگ خفه کرد و فردایش عروسیش بود ....

ده:

داشت کش بسته شدن دوردست ها را مثل کابوی ها تکان می داد و کیف نمو نه های خون را بالا و پایین می کرد ...

با خودم گفتم :خودش است ...خون گیر حرفه ای ...

صدایم کرد "خانم مددی "رفتم و مودب روی صندلی نشستم دستم را بست و گفت :مشت کن !گفتم :من یه کم رگم دیر پیدا میشه ...

گفت :هه!برای من؟!

یک هو دیدم یک سوزن درشت درآورد که ته اش شلنگی مثل شلنگ سرم وصل بود ...

آب دهانم را قورت دادم و گفتم :ببخشید سرطانم میشه با همین آزمایش تشخیص داد ؟

گفت :آره ...بعد گفتم :این جدیده ؟دندان هایش بیرون زد ...:این همه خون دادی اینو ندیدی؟...گفتم :نه!و یکهو فرو کرد داخل رگم ...دخترم درآزمایشگاه را باز کرد و دست و سوت زد اما بی صدا!!!و ابرو هایش را بالا انداخت و گفت :آخ جون !...

خون گیر حرفه ای سریع عملیات را تمام کرد و گفت :دیدی رگ مگ هم ما بلدیم ...

دئرحالی که یه وری می رفتم گفتم :عالی بود !!!

دخترم گفت:بریم بالا "من "کیکی بخورم !!!

وااااااااااااااااای!!!



یازده:

پس نود سال زنده می مانم ...تاتو زنده بمانی ...

توکه دروغ نمی گفتی ...که جانت به جان من وصل است ؟!!!

دوازده :

قدرتم انتظارتوست که بیایی و دنیایم را ...

پراز عدالت علوی بکنی یا مهدی (ع)...

سیزده :

پرکشیدم تا سفیدی کوه ...بالای البرز و رشته کوه ها ...

بوی تو ...عطر شهادت بود ولی ...نامی نداشتی ....گمنام دفن شدی ....

چهارده :

1...ممنون ...

2...این تصاویر رو انتخاب کردم چون کار عکاسا بود و براشون زحمت کشیده شده بود ...ولی خودم راستش رو بخواید از محتواشون بی خبرم بنابراین جنبه تبلیغاتی برای کارنداره ...وصرفا جهت زیبایی انتخاب شده ولی انشالله که محتواهم همین طوره و استفاده کنندگان این رو تصدیق کنن 

3...امروز پنل کاربری با من همراه نبود و اتفاقاتی افتاد ...درکل ببخشید ...




بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 194 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 20:53