یک/ از عشق به دام افتادن هنر هرکسی نبود! آن کس که توان داشت بیفتد هنرمند عشق بود ! دو/ موهایت نرم بود و،شانه هایت کوچک ... توی چشم هایت ،ما چهارتا کودک نیازمند بودیم . به عشق به نان به کلوچه ! به ناهار به مهرمادری ! خمیده درکوچه های تهران راه که می رفتی... هیچکداممان نبودیم! بی خیال چشم هایت ،که اصلا ما توی چشم هایت ،چه بودیم! هفته ها پیش که رفتی ... مویه های من به صدای بچه گربه ها می مانست ! که از شب های تهران می ترسند... راه گم کردم و،پول هایم را غذای گربه خریدم ... موهایشان نرم بود و،شانه های کوچک شان و،توی چشم هایشان من یکی از آن چهار تا بچه بودم ! سه/ پیش از تو مردن بخت من نبود ... بختم مراکشید پای مزارتو ...تا مردنم به چشم ببینم... چهار/ رفته ام میانه ی پاییز لابه لای برگها تو را می گردم شاید بین برگهای پاییزی ،بهار کوچک ،تورا پیدا کنم ... وبیاورمت روی میز ناهار خوری! ودستهایت راتنظیم کنم ،طوری که انگار خوشگل ترین دختر دنیا دارد ،از خدای، تشکر می کند ... پنج/ می روم پاریس و آخر عاقبت ... می روم لندن و آخر و عاقبت ... می روم مسکو و آخر عاقبت ... زمان به کجا رسیده ،که رفتنم ،عین خیالت نیست ... نیست! اگر می روم و تنها بدون هیچ کس... دنیا برای من ، معنا ی خوبی پیدا نکرده! شش/ مزار شش گوشه ات را یا حسین(ع) غریب ترینم که پرسیده اند: این زن چرا نوشت حسین (ع) حسین(ع) حسین (ع)... هفت/ یکهو کودودکی و میانس, ...ادامه مطلب
یک/ درپائیزی که اصلا خیالم نیست! باران نبارد هم .... غروب دلگیر نباشد هم .... ساحل خون گریه نکند هم ... برگ ها زودتر نریزند هم ... بیماری های واگیر شروع به کار نکنند هم .... می روم ... کنار دران کاخ قدیمی تهران ؛ بستنی می خورم و اگر شد ... کمی می نشینم و جوک قدیمی می خوانم و می خندم! همین است که ؛ نزدیکان متولدین تایستانی من؛ را؛ حرص می دهد!!! دو/ روی لیوان سسفالی من نوشته بود: غرور... هرچه سرکشیدم از نوشیدن تمام نشد... اما یکروز غریبانه .... از ارتف, ...ادامه مطلب
یک/ همین کنار... که برف از پشت بام گریه می کند ... چشم بر نمی دارمت. که عاشقانه با آتش بازی می کنی ... با شعله ها ... می دانم که دنیای من؛ از این بازی گرم نمی شود , ...ادامه مطلب
یک/ روی برف... چندان که سکوت هیچ نلغزد می روم! درون باغ، هزارشاه می گرید و ،اشک من.. تا بیرون باغ، و هم همه ی خودروها از شوق ، جدائی هاست! دو/ زمانی که ... پیراهن کهنه ات بودم داخل هر کمد ،جایم بود! شکافتی ! کاموا گران شده بود ،تا ببافیم ... که دوباره تا بهارت ندیده باشم حتی کمدی! سه/ پریروز بربلندای کوهی مه می خوردیم و توی آش مان ،پیاز داغ غش غش می خندید! دیروز هوانبود! گاز ،اسید می خوردیم و الویه توی تاکسی.. سردرد ،قرص تا مرگ... امروز برف، برف،برف بربری،پنیر، چای داغ وسیب زمینی تنوری مردم تهرانیم ، عجیب ،غریب! چهار/ صد کبوتر عاشق حرم ات دستهای مرا که بوسیدند یا علی باورم نمی شود که هنوز دانه ها، اشتراک عشق هستند! پنج/ برای من که ارزشی نداشته ام! طلا،پول و خانه! مثل خامه روی کیک است! نمی توانم که کیک را بخورم پف،پف، خامه ،چه سود! شش/ مزار شش گوشه ات را یا حسین ( ع) آشکار می بینم میان عشق و اشک و شهادت و... هفت/ بهتر باشم ،بیشتر می نویسم ، کارهم زیاد است و به قول معروف انگتر از در و دیوار می بارد هم چنان از هیچ کجا مرا فراموش نکردید, ...ادامه مطلب
یک:بوسیدن دستان عشق؛ رسم قدیم نیست ....! درحال حاضر اما؛ عشق قدیم هست!.... دو: می آمدم و تو ... باور این بودی که" نیامدنی هست"! و دیگران ؛ مرا ؛ در عریانی باورم با " بابا طاهر" بدرقه می کردند! این چه دردی ست که " همه می دانند " و از دانستنش ؛ دوری می کنند! و من می دانم که نمی دانمش! سه: بوی پای تورا؛ پای "گل رز "... ریختم! آن جا که باغچه آخرین جائی بود که ؛ آمدی ... و کفش هایت ! احساس مرا ؛ له کرد! رزقرمز ؛ سیاه و صورتی ؛ روئید ... و بازهم ؛ توانستم که ...در جا به جائی طبیعی حس ها &n, ...ادامه مطلب
یک/روی دست های من نخوای دیگر؛ قلب من تا خواب مانده ای؛ دستهای من تپنده است! دو/ می نویسمت " روی کیک" " روی چوب" , ...ادامه مطلب
یک: فروختم دل خودرا ... وقتی که رایگان..." دنیا" بود! می خندیدی به هیچ من !... وقت فروش دلت ... نمی ترسیدی؟! دو: پوشیده ام صدای ابر را تا تو " کویر " باورم کنی ... انگار " باران " خودش قبلا " تردید زا, ...ادامه مطلب
یک: بهار آمد و من...دنبال تو می گشتم ... " محمدرضا..."! که پیدا نکردنت گذشت و سی از من!!! دو: شروع کردم : الا یا ایهالساقی .... صدایت را ... پنج سال تو بودم با حافظ! , ...ادامه مطلب
یک: غروب ؛ روی دوست من... مانده! چون زمین؛ درحیرت چرخش خودم! دو: می روم ... از کتاب تاریخ بیرون" شاهزاده"! و توی فرانسه های قدیم در " کافه"! می پوشم لباس مردم عادی" دامن"! و می خرم روزنامه های پر تیرا, ...ادامه مطلب
یک: نمیر! میان ابرهای چشم من ... خورشید! یک ثانیه رفتنت ... مرا دیوا نه ی شب خواهد کرد! دو: سوز برف از لانه ی گنجشک ها ... نمی گذرد! چه رسد به کلاه پشمی تو! که هزار فکر داغ را ... توی مغزت ... پنهان د, ...ادامه مطلب
یک: بود... روی شانه ی من ... نشان پیامبری! کندند مردم معتقدم! چون شما... " یکی " به " هیچ" اعتقاد نداشتید! دو: ویران تر از چشم من ... دستگاهی پیدا نیست! آباد ترین ملک جهان ... " صورت عشقم"... وای کو؟!, ...ادامه مطلب
یک:" عکس های این پست از سرکارخانم تهمینه منزوی" سرم را از دست می دادم؛ مثل قلب تو! از کجا فهمید سوم شخص غائب... تو درون مغز من ... و من ... درون قلب تو؟! دو: با پیراهن مشکی توی شب غرقم... نزدیکتر بیا , ...ادامه مطلب
یک: رسید از دیواره ی قلب من ... صدای " عشقم"! برخاستم از گوردو چشم خود ... با " سکوت"! دو: انکارش نکردم!و... این هنر من بود! حتی عشق قلابی را! فروخته بودند بلی, ...ادامه مطلب
یک: پس توی چشم هایت ... حرف دل من نیست؟ من دیوانه ام که اشک تو را با غم خود ... ترازو کردم؟ دو: می بری مرا به شمالی ترین هدف ... دریا! نامه ی یک عاشقم که توی رود ... زار می زنم! سه: عصایت را نمی توانن, ...ادامه مطلب
یک: اتاقم تا خدا ... پنجره داشت ولی ... نمی دیدم! مردمی که روی دوش هم! ... به آسمان رفتند! دو: برای کشتن حشرات!از بوی گل دوا ساختند! ای بسا مرگ!که در بوی گل ... فنا باشی! سه: رویم نشد ...درحال عشق ترک, ...ادامه مطلب