بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟

متن مرتبط با «آرزو های بزرگ» در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ نوشته شده است

شعرهایی که خواب دیدم

  • یک/ بالای بالای قلب من؛ آن جا که هیچ کس نایستاده است نا دست یافتنی ! میدرخشی! فقط خدای می داند ؛ تورا چطور ساخته ام ... خورشید! دو/ فردا اگر پیدایم کنند                    زیر پای تو؛                                   تنها؛ غمگین؛ پر از اشک                                                                 نامه ای هستم غمبار                                                              از جدایی                                        &, ...ادامه مطلب

  • شباهتهایی به شعر داشتند ، نوشته هایم...

  • یک/ دروغ بزرگ....                    زندگی من ،داخل سیرکی بزرگ بود! پروازم ،با گوش های بزرگم از ارتفاع                                                    دروغ بود! و نجات جان دوستانم ،از بزرگترین سیرک دنیا                                                                دروغ بود! من ،یک روز تصمیم گرفتم دروغ ها را باور نکنم ... شماهم... تصمیم دارید که ،بزرگترین دروغ ها را دیگر باور نکنید؟! دو/ شماره می کنم ،تعداد مژگان تورا، بیشتر نشود ! هزار تیر کم است؟! بشود ده هزار، چاره ی جان ، قلب بیمار ، چه کنم؟! سه/ روی چهار پایه...                  دستانم به لامپ نمی رسد  و، بدتر به سوسکی که خیره خیره ،از پنجره آمده... می ترسم  از دفعه ی آخری که از چهارپایه افتادم  از تنهایی  که کسی نبود،زنگ بزند اورژانس ! می ترسم  از سوسک بیشعور که بپرد روی کیکی که برای تولد عشقم پختم! می ترسم ............ بااین حال              دمپایی پلاستیکی را پرت می کنم             لامپ ،تکان تکان می خورد ....          سوسک می پرد روی کیک و خامه کمی خراب می شود         وبعد می رود سمت بیرون پن, ...ادامه مطلب

  • دیوید کاپرفیلد؛ الیورتوئیست؛ آرزوهای بزرگ و چارلز دیکنز!

  • یک/ درپائیزی که اصلا خیالم نیست!                                     باران نبارد هم ....                                     غروب دلگیر نباشد هم ....                                     ساحل خون گریه نکند هم ...                                    برگ ها زودتر نریزند هم ...                                    بیماری های واگیر شروع به کار نکنند هم .... می روم ... کنار دران کاخ قدیمی تهران ؛ بستنی می خورم و اگر شد ... کمی می نشینم و جوک قدیمی می خوانم و می خندم! همین است که ؛ نزدیکان متولدین تایستانی من؛ را؛ حرص می دهد!!! دو/ روی لیوان سسفالی من نوشته بود: غرور... هرچه سرکشیدم از نوشیدن تمام نشد... اما یکروز غریبانه .... از ارتف, ...ادامه مطلب

  • روزهای عید ... خوشی گل کرده ...

  • یک: پس توی چشم هایت ... حرف دل من نیست؟ من دیوانه ام که اشک تو را با غم خود ... ترازو کردم؟ دو: می بری مرا به شمالی ترین هدف ... دریا! نامه ی یک عاشقم که توی رود ... زار می زنم! سه: عصایت را نمی توانن, ...ادامه مطلب

  • ب ب ب ب ب ب ب ب ب لی .... من توی کمدم ... زیر پیراهن های نسرین!

  • یک: سوی چشم تو ...آن قدر رفته بود ... ندیدی ...آمدنم را باعشق ... مردی زود! دو: میان فردای تو ... من ظهرم ... سر اذان ... اگر نماز بگذارد ...که عاشقم باشی .... سه: خرافات بود قصه ی دیو ... کدام سیاهی , ...ادامه مطلب

  • مردن آن طرف سیم ها ...مردن این طرف سیم ها ... مردن روی کاغذهای کاهی ...مردن توی فیلم!

  • یک: غرور رفت از زانوانم و افتادم به پایت ... درحالت سجده ...تو مرا خاک نکردی ... دو: می رفتی و من در آن لحظه ی خاص ...پیر بودم ... تو جوان!به اینده می خندیدی و من ... به قبر! سه: بیدارم ... توی عکس کو, ...ادامه مطلب

  • "به سرعت برق" و روش های شوهر داری درکشورهای خارجی!

  • یک: گرم شد خواب سرد من درقبر! آفتاب کشته درهمسایگی ... آمد! دو: واژه ها هیچ یک برای من " حقیقت " نبود! مثل " گراز"! ندیده تصورمن از ...پائیز! سه: پروانه کرم پرواز داشت و من ... کرم لولیدن درفکرهای خوا, ...ادامه مطلب

  • بوی پیاز ...چشم های من ... و دسته گل تو وقتی اشک هایم را باور کردی !

  • یک: روبراه شد قلب من ...از ان جهت که تو رفتی ... خدا عاقبت عشق همه را ... به خیر کند ... دو: موی سرتو روی سرت هیچ ارزسی نداشت ... من یکی را توی جعبعه ی جواهرات خود ... پنهان کردم! سه: اکنون روی دیوار , ...ادامه مطلب

  • یاشیما...فوکوشیما ... واندرزهای ویل اسمیت درباره ی جهانی که ... به زور هم نابود نمی شود!

  • یک: نشد که دست من از سرنوشت تو ...کوتاه! نوشتمت که ...افسانه ها شوی ... فردا! دو: توی سرم صدای آبشار بودوخدا ... نمی شنیدمت که صدایم کردی: لیلا! سه: دردرا که می نویسی ...خون می چکد از چشمت ... دردا که, ...ادامه مطلب

  • میخانه در آدرس های اینترنتی دم دست نیست ... برای مست شدن باید جستجو کنید !!!

  • یک: سد چشم تورا شکسته ام ... با رویا ... رهایم مکن درواقعیت تلخ ؛ تنهائی خودم! دو: اشتباه نبود مرگ من ... میان دستهای تو؟ چنان مردم که دوباره به زندگی امید وار شدم! سه: کبوتر چشم مرا حبس کن توی نگات ., ...ادامه مطلب

  • فرقی ندارد میان چشم های تو و چشم های من... سیاهی می بینیم !

  • یک: اندوه از کنایه های تو ... در مورد شفا! از من تو معجزه می خواستی ...نه عشق! دو: از بس که نور بوده ام ... سیاهی ندیده ای ... درسپیدی روز است ...که... شمس و شمس فرق دارند!... سه: مالک قلب من شدی و سن, ...ادامه مطلب

  • طو را اگر دوسط دارم...مانع شو با دسط هایط که بی ربت اند!...

  • یک: درون شیشه ی چشمم " ماهی" در اشک ... به بلبل زبانی غصه ی شما ... مشهور! دو: بیرون از دنیای من ...هفت میلیاردو نهصد و نودو نه و نه و نه!" دیگر" درون دنیای من غیر از هفت میلیاردو نهصدو نودو ونه ونه و, ...ادامه مطلب

  • ثبات فکری و اندیشه های دوگانه یا من چرا نمی توانم غیر تو کسی را دوست داشته باشم!

  • یک: درون کعبه ی چشم تو ... به سجده افتادم... سپاس خدایم...که به عشقم چنین نزدیک! دو: بوسیدمت و گذاشتمت کنار! حافظ!... تمام دروغ هایم ...                       حرف درست شماست! سه: بیرون می کنی مرا از س, ...ادامه مطلب

  • بوسه هایم را گم کردم ...درست روزی که قرار بود برایت خرس بخرم ... تو کرو کودیل شدی!

  • یک: دروغ گفتم و خدای من فهمید... تورا می پرستم و باید که توبه می کردم! دو: غریبه درشهر چشم تو ... همه نگاه... لباس عشق به تن داشتم و برهنه نبودم! سه: ترک مدرسه کردم یک روز و هزار سال گذشت ... برگشتم و, ...ادامه مطلب

  • آهای عالیجناب عشق ...

  • ترانه خواندن ...داستان ماست هنوز... که دیگران بارها ... برای حفظ کردن آن می کوشند ... دو: یاد گرفته ام برای زدن تو ... کتک لازم نیست ... چشم بسته ... نمی بینمت و تو ... می سوزی ! سه: بیاور داستان ما , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها