بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟

متن مرتبط با «نمی» در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ نوشته شده است

بیرون از داخل من یک تفاوت داشت، تنهاتر بودم و کسی نمی دانست!

  • یک/ روی برف...              چندان که سکوت هیچ نلغزد             می روم! درون باغ، هزارشاه می گرید                و ،اشک من.. تا بیرون باغ، و هم همه ی خودروها                               از شوق ، جدائی هاست! دو/ زمانی که ...         پیراهن کهنه ات بودم                     داخل هر کمد ،جایم بود! شکافتی ! کاموا گران شده بود ،تا ببافیم ... که دوباره تا بهارت  ندیده باشم حتی کمدی! سه/ پریروز  بربلندای کوهی مه می خوردیم  و  توی آش مان ،پیاز داغ غش غش می خندید! دیروز  هوانبود! گاز ،اسید می خوردیم و الویه توی تاکسی.. سردرد ،قرص تا مرگ... امروز  برف، برف،برف بربری،پنیر، چای داغ وسیب زمینی تنوری  مردم تهرانیم ، عجیب ،غریب! چهار/ صد کبوتر عاشق حرم ات  دستهای مرا که بوسیدند  یا علی  باورم نمی شود که هنوز  دانه ها، اشتراک عشق هستند! پنج/ برای من که ارزشی نداشته ام! طلا،پول و خانه!                مثل خامه روی کیک است! نمی توانم که کیک را بخورم                    پف،پف، خامه ،چه سود! شش/ مزار شش گوشه ات را یا حسین ( ع) آشکار می بینم  میان عشق و اشک و شهادت و... هفت/ بهتر باشم ،بیشتر می نویسم ، کارهم زیاد است و به قول معروف انگتر از در و دیوار می بارد هم چنان از هیچ کجا مرا فراموش نکردید, ...ادامه مطلب

  • آزادی شلوغ بود ؛ اما از سمت اکباتان پرنده پر نمی زد!

  • یک/از خواب نارس ظهر                      خشمگین!                         از نرسیدن به پایان چنگ می زنم به هندوانه ی خنک!       وهم چنان که درونم را ...      آرام آرام ؛ می پذیرم ... که گاهی نیمه تمام ؛ تمام است! دو/ شادی درمن برآشفت                        از غمی که نمی خوابید...                               سحرگاه چنان به خنده افتادم که دانستند؛ " شادی " مرد! سه/ بوسه را نباید نوشت روی هیچ کاغذی که توهم از هر لبی حرام است! علی الخصوص دهانی که بوی عقل می دهد؛ بدتر! چهار/ چسبیده ام به خیارهای دریائی ! و اسفنج ها و باب اسفنجی                                                 وانتهای اقیانوس و دوستانم                         , ...ادامه مطلب

  • روی دیوار بیمارستان ها ... آگهیم را جدی نمی گیرند: کلیه با قیمت توافقی... " حیف من و کارکردم"!

  • یک: فروختم دل خودرا ... وقتی که رایگان..." دنیا" بود! می خندیدی به هیچ من !... وقت فروش دلت ... نمی ترسیدی؟! دو: پوشیده ام صدای ابر را تا تو " کویر " باورم کنی ... انگار " باران " خودش قبلا " تردید زا, ...ادامه مطلب

  • یاشیما...فوکوشیما ... واندرزهای ویل اسمیت درباره ی جهانی که ... به زور هم نابود نمی شود!

  • یک: نشد که دست من از سرنوشت تو ...کوتاه! نوشتمت که ...افسانه ها شوی ... فردا! دو: توی سرم صدای آبشار بودوخدا ... نمی شنیدمت که صدایم کردی: لیلا! سه: دردرا که می نویسی ...خون می چکد از چشمت ... دردا که, ...ادامه مطلب

  • ونمی فهمم عشق را تا حد خدا... که عاشق شد!

  • هفت:! وهیچ کس نیامد که وقتی کودک 7 ساله بودم به من بگوید عاشق نشو!اینها همه بازی تاریخ است!... وهیچ کس نیامد به من بگوید بابا می ترسی غم داری از دنیا وحشت داری از پدرت نیاموز که می گوید" یا..." هی چ ک, ...ادامه مطلب

  • ثبات فکری و اندیشه های دوگانه یا من چرا نمی توانم غیر تو کسی را دوست داشته باشم!

  • یک: درون کعبه ی چشم تو ... به سجده افتادم... سپاس خدایم...که به عشقم چنین نزدیک! دو: بوسیدمت و گذاشتمت کنار! حافظ!... تمام دروغ هایم ...                       حرف درست شماست! سه: بیرون می کنی مرا از س, ...ادامه مطلب

  • زندگی ام از دست تو خواهد رفت ...دریغ فریادی که ...به گوش من نمی رسد !...

  • یک: چه بوسه ها که برای من از صمیم قلب بود و تو ... از ته قلبت خصمانه  پنداشته ای ... دو: کتاب عشق ما پشت پلک من است ... هرگاه اشک می آید ...بارها خوانده ام ... سه: بلند شد آه سلیمان که در بی هوائی خوی, ...ادامه مطلب

  • و از ما می پرسند : عشق چیست؟ پاسخ...: کلاهی که سر بعضی ها ...نمی رود!

  • یک: برگ های چشم تو ...ورق می خورد و من ... درتمام دفترت ... جز عشق ...نام دیگر داشتم!(؟) دو: فروختی خاطراتت را و من هم می خریدم ...عشق ... بارها نامم درون خاطراتت " هیچ کس " یا " هیچ " بود ... سه: بی, ...ادامه مطلب

  • سیب در زمین نایاب است و ما این را می دانیم ...شیطان عزیز گولت را نمی خوریم و دربهشت می مانیم

  • یک: حواسم نبود که تو از زندگی من رفتی ... صدازدم لیلی !و سکوت خشمگین مرا بلعید... دو: روی تارهای سه تار خوتبیده بود شعر عریان! تو اشک می ریختی و دیگران از کنار غمش ...می گذشتند! سه: مرده بودم و دیگر , ...ادامه مطلب

  • هرگز به غیر جانان ما جان نمی فروشیم ...جان می دهیم اما جانان نمی فروشیم ...

  • یک: مرگ درون کاسه ی چشمم اگر بیاید باز ... تمام زندگیم را به دوچشم شما بدهکارم ... دو: خریده ای زندگیم را به قیمت یک سیب ... تو ای خدا مگرم دربهشت خدای منی؟!!! سه: بوسه ی تورا قورت می دهم نمی رود پائ, ...ادامه مطلب

  • اذیت یعنی ... خشم بی جهت تو ... از آن چه از من نمی دانی!

  • یک: درون فکر چشم من ... همیشه " تو" بوده است ... حتی اگر جهان ... از میانه اش ... عبور کرد... دو: قند لبت ... انقدر نچشیدم تا بسوزم از ... , ...ادامه مطلب

  • روی پیشانی ام داغ تو بود ... گفتند پاک نمی شود دیگر ... نشد ... راست می گفتند ...شمس من!

  • یک: فکرم را بریدم و چسبانده ام به عشق ... ای جان من ... روزنامه ی عشقی ندیده ای؟!... دو: کبود شد لب من ... سرد بود اندیشه ی بوسه هات ... یخ زدم از سر, ...ادامه مطلب

  • با اهل دل شرح غم خود نمی کنم ..............تقدیر قصه ی دل من ...ناشنیدن است...

  • یک: ریختم درجامه ی قدح ...اشک خود ...جای نگرفت ...باید لبای دریا بپوشانم دیگرش...دو:اگر به سوختن است ...من بسیار سوخته ام ...تو هم بسوز!اگر سوختن من برای ذائقه ی تو ...شیرین است ...سه:درانتهای جاده می دانم می رسم به هیچ!هیچ درچشمم نخواهد آمد ...هیچ برای دنیائی که می ارزد به هیچ!...چهار:پلنگ من بودی و می دریدی چشم هارا ...افتخار من این بود که روی غرور تو ..., ...ادامه مطلب

  • وجنگ ...جز خاطرات آدم حساب نمی شود ...چشمانت را ببند که احساس صلح کنیم !!!

  • یک:درتلاطم چشم سیاه تو ...نه گرفتار که باید غرق می شد ...دل ما ...شد ولی ...مویه کنان برگشتیم ...درغم از دست رفتن همان دل من ...دو:سم بود نگاه تو ولی خورد دو چشمم ...همه گویند که سم خوردن به ...از زندگی بی تو بسر بردن من!سه:لای ابریشم موهایت چند رز به هم پیچده بود ...هرچه بیشتر انگتان من فرو می رفت ...بیشتر غرق موهای تو بود ...چهار:چرا نپرسیدی و دنبال من آم, ...ادامه مطلب

  • تو رفته ای و پشت سر تو چه حرفها که نمی زنند تا مرا بسوزانند ..." باورکن لیلی رفت که برنگردد"...

  • یک:روبر گرفته ای " خورشید " همه محرمند جز من !دردیانت خود ترسیده ای!از جزای خدای!" فقط من آدمم"!!!دو:کلید عشق اگر گم شود ...برای همه عاشقی !!!چون خانه ی عشق ات باز نیست ..." خانه ی همه می خوابی"!!!سه:بهار با عشق می اید و دستش پر از بهانه است ...که ببخشد ...جای برادری ...زمستان خسیس بود!!!چهار:رفتن از کنار تو ...دردی ست که من ناتوانم ...از بیان چنین دردی که , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها