یک/ برف... روی دست های من ،که نان بود می رفتم! نه اینکه نشنیده باشمت صدای پای پیر ...! می رفتم! انگار درکنار من،غروب ... درانتظار خوشه های انگور ودوستان لذت می برد... دو/ بین چشمان سیاهت هزار قصه ی تلخ گویی که نوشیدن هر قهوه ترک تلخ تر تلخ تر از دیگری ... ادامه دارد... سه/ آن زمان که ،موش ها در عشق پنیر به زبان سوسک ها ،می نویسند ...، شک می کنم ،شاید، گردو ارزان شده، یا در فریبکارانه ترین حالت عشق ،گرفتاریشان ( سوسک ها) ، لذت بخش است! چهار/ عشق را که به /تردید/ نوشتم همه / تهدید/ شدم! درانتخاب و انتصاب و اکتشاف &n, ...ادامه مطلب
یک: پرید رنگ سحر ؛ از طاقت لیلی ... دی شب هزار مجنون زیر تیغ عشق ... خفته بودند! دو: اگر " روائی" وازه ها بیانگر احساس من نیست ... " فدائی"! بیا مقابل آئینه ها!؛ که نوبت توست! سه: بوی تن سوخته ام... ت, ...ادامه مطلب
یک: وقت روئیدنم ... سرما زد ... تنم قبل بهار لرزید! خندید ... هنوز زمستان نرفته بود گفت: اولین تجربه ات !.... روئیدنی! دو: روحم در اسانسور میان کلیدها ... یک را زد! ارواح دیگر کشتند مرا ... سرکلید صد!, ...ادامه مطلب
یک: سد چشم تورا شکسته ام ... با رویا ... رهایم مکن درواقعیت تلخ ؛ تنهائی خودم! دو: اشتباه نبود مرگ من ... میان دستهای تو؟ چنان مردم که دوباره به زندگی امید وار شدم! سه: کبوتر چشم مرا حبس کن توی نگات ., ...ادامه مطلب
یک: بریدم گیسوی خودرا از بس که نیستی! حتی !... دست خودم نباید می خورد به موهایم! دو: تولد باران... به شوری دریا پیوست ... آنقدر آمدند که ... دنیا فهمید! سه: نگرانم نکن از حادثه عشق خودت ... من نه آن م, ...ادامه مطلب
یک: دریده ام پیراهن عشق را بر تنم ...که یوسفم! پشت هم به سینه می زنم ... که یا عباس(س)...!!! دو: بوسیده ام تورا به حق برادرت ...انصاف نیست؟! که نمی بوسمت تورا که حضرت ابوالفضلی...! سه: کمان ابروی تورا, ...ادامه مطلب
یک: دروغ گفتم و خدای من فهمید... تورا می پرستم و باید که توبه می کردم! دو: غریبه درشهر چشم تو ... همه نگاه... لباس عشق به تن داشتم و برهنه نبودم! سه: ترک مدرسه کردم یک روز و هزار سال گذشت ... برگشتم و, ...ادامه مطلب
یک: سرباز جنگ تو با دیگرانیم ... که قلب شان ... برای تیر خوردن از من و تو ... آماده است ! دو: باران توی چشم تو می رقصید و آتش زیر پایش ... آتش گرفته ام که درون چشم من ... خشک سالی ست! سه: بوی کیف تو, ...ادامه مطلب
یک: درون قلب مرا جسته ای که ..." عشقت نیست"... نگو که هیچ خودت هم ... از عشق ... بویی نمی بری!!! دو: کشته ای مرا وروی جسد چشمم قدم می زنی ... دوستت , ...ادامه مطلب
یک: بیرون دریای چشم تو ...هلاکم ! مشغول جان دادن می شوم و ساحل ...می خندد! دو: دریغ ! شیطان به معجزه آگاه نیست ... تولد یک کتاب اسمانی ... جگرش را خراش داد ... سه: گناه اگر این است که دست های تو مال من باشد ... نمی خرم به جهنم! صبر می کنم به بی دستی ... چهار: چاقوی شما توی قلبم پیچید ... جاده ی رگ هایم پیچید ... مرگ مستقیم رفت...! پنج: آزار تو این بود که, ...ادامه مطلب
(پوستر فیلمایی رو انتخاب کردم که جزو بهترین فیلمای اجتماعی درسال های گذشته بودن...)یک:درگوش نسیم خوانده بودی ...عشق من ...درگوش نسیم !می دانی؟ببین تو دیگر کیستی؟!دو:به آغوش باز آسمان حسادت می کنی ...کبوتر من!انگار اغوش باز من ...کم ات است؟...سه:قفل قفس قورت می دهی و زنجیر پاره می کنی!از بس نشسته ای ...و به ازادی فکر می کنی ...گنجشک غرغرو!چهار:بیرون شهر 4چها, ...ادامه مطلب
یک:دریافتم که بی تو هیچم ...هیچ!گرچه کنارتو هم ...هیچ ...درهیچم!...دو:ویک تومان ارزشی ندارد وهیچ ...ولی هست !آنقدر هیچ که مقابل دلار بایستد و بگویند ...پنج هزار و دویست!سه:قدر تو ندانستم و تو گذاشتی و رفتی ...و در آئین مرده پرستی !هزار بار قهرمان بودم!چنان گریستم که ...برگشتی! چهار:وروی کت تو ...یک بوسه بودم ...نه جای رژ لب!....هیچ نشانه ای از من نبود...دوست, ...ادامه مطلب
یک:سربه بیابان زده ام ...که دیگر بیابان نیست!...صدها مثل من ...آواره ی امثال تو دارد ...گریخته!...دو:اگر بخندی به حال من ...دلم می لرزد و باز عاشقم..." دلقک ندیده ای؟!!!"سه:بت می پرستم و به بت پرستی امثال من ...شک نکن!روزی چند بت خراب می کنیم و...درنهایت ...درجستجوی خدائیم! چهار:روی شانه های من نشست قاصدک ...تا به دست بیاورم ...رفت...مثل تمام شانس های زندگی, ...ادامه مطلب
یک:نوشته ای سرنوشت مرا جوری که خدای بلد نبود!" مرگ زود رس و پیری و بیماری" از عشق تو ...فقط همین!دو:می خواستی در بیابان ها حتی کویر ها ...لیلی ...ملکه باشد!سیاست بلد نبودی!...داستان لیلی ...عشقی شد!سه:درکارخانه کسی نبود ...جز من کارگر!سوخته بودم و ساخته بودم از عشق مهندسی!تمام دستگاه هارا شستم !و برق انداختم!...تا فردا ...خانم مهندس وسواسی!...ونامه نوشتم و ر, ...ادامه مطلب
یک:غروب شد و درانتهای روشنی ...چراغ افروختند ...من و تو پای برهنه می رفتیم و اشتغال ذهنمان ...خارهایی بود که نباید به پاهامان ...می رفتند!!!دو:چرا دست از قلب من نمی کشی ؟!چقدر احیا؟من مانده بودم سالها بی قلب و تو ...این را نمی دانستی؟!سه:کاشتی میان گل های دیگر و نامت شب بود ...درتیره گی شب جوانه زدم ...ومردم بلند بلند گفتند:یک آفتابگردان دیگر!!!!چهار:سرخ شدم ونام قبلیم رزبود ...چه خوب محمدی!اگر قرار است که کعبهرا با عطر من شستشو دهند!پنج:ای علی(ع) سوختنم می اید ...در...دلم سوختنم می آید ...چه کسی گفت :که از فاطمه (س) جان دور شدی ...از سخن های بی ریشه ...دروغ ...بدم می آید ...شش:مزار شش گوشه ات را این روزهای تلخ ...می بوسم وفدات که فرزند عشق منی...از فاطمه هستی(س)هفت:ودمپائی توی ریگزار ...ومی رفتی با تاول !وکورشدی از نور!گم شدی !بی خیال!...شهر همین است !اگر اعتقاد ما کمک به امثال تو ...نباشد!هشت:ترومپ!کشف کردم که ناز می کنی !بی اختیار لب خودرا به کرشمه باز می کنی!نه:پراید:آقای دکتر!من بدون اینکه به کسی بگم اینجام!می دونید که پدرو مادرمن بحران هویت دارن!اینو بیشتر به من انتقال دادن چیکار کنم؟آقای دکتر:پسرم!تو که رفتی دوبی !زن و بچه گرفتی وضعت خوبه!دس راستت رو سرمن!دیگه چه فرقی می کنه؟که آدم باشی یا نه؟!!!ده:رهبرم ...بوسیده ام بارها دست شمارا به عشق وباز ...می بوسم ...میلیو نها نفردر, ...ادامه مطلب