یک/ پنهان شدم ازغم پشت لبخندهای تلخ.... باور نمی کنی که غم ازمن چه هنر پیشه ها ؛ نساخت! دو/ مقابلم حتی دریا سکوت کرد! ممنون! درلحظه ای که من ... قادر به هیچ کلامی نبوده ام... جهان! وانمود کرد ... " دیالوگ" هیچ است! سه/ " جهان" با من شوخی می کند روی تخت بیمارستان هنگام درد , ...ادامه مطلب
یک/ دروغ بزرگ.... زندگی من ،داخل سیرکی بزرگ بود! پروازم ،با گوش های بزرگم از ارتفاع دروغ بود! و نجات جان دوستانم ،از بزرگترین سیرک دنیا دروغ بود! من ،یک روز تصمیم گرفتم دروغ ها را باور نکنم ... شماهم... تصمیم دارید که ،بزرگترین دروغ ها را دیگر باور نکنید؟! دو/ شماره می کنم ،تعداد مژگان تورا، بیشتر نشود ! هزار تیر کم است؟! بشود ده هزار، چاره ی جان ، قلب بیمار ، چه کنم؟! سه/ روی چهار پایه... دستانم به لامپ نمی رسد و، بدتر به سوسکی که خیره خیره ،از پنجره آمده... می ترسم از دفعه ی آخری که از چهارپایه افتادم از تنهایی که کسی نبود،زنگ بزند اورژانس ! می ترسم از سوسک بیشعور که بپرد روی کیکی که برای تولد عشقم پختم! می ترسم ............ بااین حال دمپایی پلاستیکی را پرت می کنم لامپ ،تکان تکان می خورد .... سوسک می پرد روی کیک و خامه کمی خراب می شود وبعد می رود سمت بیرون پن, ...ادامه مطلب
یک/ همین کنار... که برف از پشت بام گریه می کند ... چشم بر نمی دارمت. که عاشقانه با آتش بازی می کنی ... با شعله ها ... می دانم که دنیای من؛ از این بازی گرم نمی شود , ...ادامه مطلب
یک:بی روز و در تاریکی با شمع! میان خنده های نمی دانم از کوچه و هرچه درد از باورم ...تقویمم می گذرد! انتهای همین ماه طولانی ترین شب سال هم خواهد گذشت....وفردا چرا باید دوباره ؛ بی روز ... درتاریکی باشمع ... باشم؟! دو: بافتنی که از یادم رفت... شعرهم از یادم رفت ... قلم از یادم رفت... نام پدرم ... سن ام ... ورفتم! از سرزمین فراموش کننده گان از سرزمین فراموشی نایستاده قلبم ... از داخل چشمانم ؛ چنانکه میمیردم! دیدم ؛ همگان... می گریستند ... " عشق گفت: حیف ؛ فراموشی گرفت ! &nbs, ...ادامه مطلب
یک/ روی برف... چندان که سکوت هیچ نلغزد می روم! درون باغ، هزارشاه می گرید و ،اشک من.. تا بیرون باغ، و هم همه ی خودروها از شوق ، جدائی هاست! دو/ زمانی که ... پیراهن کهنه ات بودم داخل هر کمد ،جایم بود! شکافتی ! کاموا گران شده بود ،تا ببافیم ... که دوباره تا بهارت ندیده باشم حتی کمدی! سه/ پریروز بربلندای کوهی مه می خوردیم و توی آش مان ،پیاز داغ غش غش می خندید! دیروز هوانبود! گاز ،اسید می خوردیم و الویه توی تاکسی.. سردرد ،قرص تا مرگ... امروز برف، برف،برف بربری،پنیر، چای داغ وسیب زمینی تنوری مردم تهرانیم ، عجیب ،غریب! چهار/ صد کبوتر عاشق حرم ات دستهای مرا که بوسیدند یا علی باورم نمی شود که هنوز دانه ها، اشتراک عشق هستند! پنج/ برای من که ارزشی نداشته ام! طلا،پول و خانه! مثل خامه روی کیک است! نمی توانم که کیک را بخورم پف،پف، خامه ،چه سود! شش/ مزار شش گوشه ات را یا حسین ( ع) آشکار می بینم میان عشق و اشک و شهادت و... هفت/ بهتر باشم ،بیشتر می نویسم ، کارهم زیاد است و به قول معروف انگتر از در و دیوار می بارد هم چنان از هیچ کجا مرا فراموش نکردید, ...ادامه مطلب
یک/از خواب نارس ظهر خشمگین! از نرسیدن به پایان چنگ می زنم به هندوانه ی خنک! وهم چنان که درونم را ... آرام آرام ؛ می پذیرم ... که گاهی نیمه تمام ؛ تمام است! دو/ شادی درمن برآشفت از غمی که نمی خوابید... سحرگاه چنان به خنده افتادم که دانستند؛ " شادی " مرد! سه/ بوسه را نباید نوشت روی هیچ کاغذی که توهم از هر لبی حرام است! علی الخصوص دهانی که بوی عقل می دهد؛ بدتر! چهار/ چسبیده ام به خیارهای دریائی ! و اسفنج ها و باب اسفنجی وانتهای اقیانوس و دوستانم  , ...ادامه مطلب
یک/روی دست های من نخوای دیگر؛ قلب من تا خواب مانده ای؛ دستهای من تپنده است! دو/ می نویسمت " روی کیک" " روی چوب" , ...ادامه مطلب
یک: فروختم دل خودرا ... وقتی که رایگان..." دنیا" بود! می خندیدی به هیچ من !... وقت فروش دلت ... نمی ترسیدی؟! دو: پوشیده ام صدای ابر را تا تو " کویر " باورم کنی ... انگار " باران " خودش قبلا " تردید زا, ...ادامه مطلب
یک: غروب ؛ روی دوست من... مانده! چون زمین؛ درحیرت چرخش خودم! دو: می روم ... از کتاب تاریخ بیرون" شاهزاده"! و توی فرانسه های قدیم در " کافه"! می پوشم لباس مردم عادی" دامن"! و می خرم روزنامه های پر تیرا, ...ادامه مطلب
یک: نمیر! میان ابرهای چشم من ... خورشید! یک ثانیه رفتنت ... مرا دیوا نه ی شب خواهد کرد! دو: سوز برف از لانه ی گنجشک ها ... نمی گذرد! چه رسد به کلاه پشمی تو! که هزار فکر داغ را ... توی مغزت ... پنهان د, ...ادامه مطلب
یک: پرید رنگ سحر ؛ از طاقت لیلی ... دی شب هزار مجنون زیر تیغ عشق ... خفته بودند! دو: اگر " روائی" وازه ها بیانگر احساس من نیست ... " فدائی"! بیا مقابل آئینه ها!؛ که نوبت توست! سه: بوی تن سوخته ام... ت, ...ادامه مطلب
یک: بود... روی شانه ی من ... نشان پیامبری! کندند مردم معتقدم! چون شما... " یکی " به " هیچ" اعتقاد نداشتید! دو: ویران تر از چشم من ... دستگاهی پیدا نیست! آباد ترین ملک جهان ... " صورت عشقم"... وای کو؟!, ...ادامه مطلب
یک: پس از دویدنم ... توی گوش دیوار !... " لیلا وار"! افتادی به خواب ... ولی دیگر..." سایه " می دیدی! دو: روی تخت ... گلبرگ های " رز" خشکیده ... از گرمای بی تنفس اتاق ! " آدم کو"؟! درخانه های رفته از ع, ...ادامه مطلب
یک:" عکس های این پست از سرکارخانم تهمینه منزوی" سرم را از دست می دادم؛ مثل قلب تو! از کجا فهمید سوم شخص غائب... تو درون مغز من ... و من ... درون قلب تو؟! دو: با پیراهن مشکی توی شب غرقم... نزدیکتر بیا , ...ادامه مطلب
یک: رود از میان داستان قلب من ... با " سکوت " گذشت ... ترسید خوانندگان ...غم غرق شدن " ماه " را زود بفهمند! دو: پیکر چشم مرا روی دستانم ... فرض می کنی ؟! چرا نگاه تو وقتی که حرف می زنم ... کف دستان من, ...ادامه مطلب