بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟

متن مرتبط با «بازی کلش حرام شد» در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ نوشته شده است

بیا بیا که شدم در غم تو؛ سودائی ...

  • یک/ به وقت بال گشودنم ...                          به بیکرانه پریدنم                                             (زمین مسطح!)                        تمام؛ دانه به دانه چنان به اوج رفتنم                       که غرق مرگ بودنم!                      فراموش کردنم                     از عشق رفتنم                       آزاد کردنم .... همه ؛ همه برای تو باشد!                   درون حوض خاطرات                   نفس؛ نفس؛ کشیدنم برای تو؛ خاطره باشد...                       به وقت بال گشودنم                      آسمان                      صید کردنم! دیگر کجا؛ کجا...       , ...ادامه مطلب

  • خورشیده می نشست که ما پاشدیم ...رفتیم و گم شدیم و پیدا شدیم .(خدابیامرز زروئی)

  • یک: بود... روی شانه ی من ... نشان پیامبری! کندند مردم معتقدم! چون شما... " یکی " به " هیچ" اعتقاد نداشتید! دو: ویران تر از چشم من ... دستگاهی پیدا نیست! آباد ترین ملک جهان ... " صورت عشقم"... وای کو؟!, ...ادامه مطلب

  • دردا که راز پنهان ... خواهد شد آشکارا...

  • یک: تورا اگر به کفن ... نپیچیده اند ... درد من! خفته ام درون قبر تو... با کفن!... باور کن! دو: پیچید آوای سرمای زمستان ... توی بهار من! لعنت که غنچه ام! از اجبار گل شدن!... سه: اگر خواب دیدم که تو دوب, ...ادامه مطلب

  • شبا خندگان (اثر خوان خورخه لولو خور خور)ترجمه از:میم .تشدید.لاف.الف. نصرالدین!

  • یک: سر مسئله ی چشم های تو ... کمر شکسته ام! وای!اگر سر مسئله ی لب هایت ... بمانم! دو: مرا در آغوش خود نپذیرفتی ... خاک! من دانه ی عشقم! تا به حال ..." سرو" شده بودم! سه: بوی کباب دل من!اشتهای تورا کور, ...ادامه مطلب

  • نشد عراقِ غمت را بگریم از دل و جان ...بدل به آه کنم این شکسته‌حالی را...

  • یک: موضوع:سپیدی موی من و سیاهی موی تو نیست ... موضوع:دلی ست که جوان تر از سر من فکر می کند! دو: ثروتم توی دوچشم تو "هیچ " بود ... دنیا دنیا واژه که " هیچ" عشق آورده ام به پای تو ... سه: صدای قلب تو دا, ...ادامه مطلب

  • میخانه در آدرس های اینترنتی دم دست نیست ... برای مست شدن باید جستجو کنید !!!

  • یک: سد چشم تورا شکسته ام ... با رویا ... رهایم مکن درواقعیت تلخ ؛ تنهائی خودم! دو: اشتباه نبود مرگ من ... میان دستهای تو؟ چنان مردم که دوباره به زندگی امید وار شدم! سه: کبوتر چشم مرا حبس کن توی نگات ., ...ادامه مطلب

  • ونمی فهمم عشق را تا حد خدا... که عاشق شد!

  • هفت:! وهیچ کس نیامد که وقتی کودک 7 ساله بودم به من بگوید عاشق نشو!اینها همه بازی تاریخ است!... وهیچ کس نیامد به من بگوید بابا می ترسی غم داری از دنیا وحشت داری از پدرت نیاموز که می گوید" یا..." هی چ ک, ...ادامه مطلب

  • لحاف چهل تیکه!یا کاش برف می آمد و فروردین رو سپید می شد!

  • یک: برق زد بلور چشم تو از بس سیاهیم... که لشکر دستان تو ... مشخص کرد! دو: میان کیف تو صد نامه هست از لیلی ! یکی نمی دهی به من!که می دانیم ...مجنونم! سه: خریده ام عاقبت داستان " ربه کا" را! از بس که پو, ...ادامه مطلب

  • بوسه هایم را گم کردم ...درست روزی که قرار بود برایت خرس بخرم ... تو کرو کودیل شدی!

  • یک: دروغ گفتم و خدای من فهمید... تورا می پرستم و باید که توبه می کردم! دو: غریبه درشهر چشم تو ... همه نگاه... لباس عشق به تن داشتم و برهنه نبودم! سه: ترک مدرسه کردم یک روز و هزار سال گذشت ... برگشتم و, ...ادامه مطلب

  • من غریبه ای بیش در وطنم نبودم ... آنگاه دانستم که فرسنگ ها دورتر مردم و کبوترها جمع شدند!

  • من از شما ... توقع مردن نداشتم! نان شبم به احتیاج گفتم و ... شما مردید! دو: اگر طلای درون چشم ی شما ... خرج کنم! صد سال  حقوق مدرک لیسانس پیشکشم! سه: می بوسمت و انگار دنیا ... کمال پرست شده!... می دون, ...ادامه مطلب

  • کوله پشتی مامان مارپل یا چگونه پرونده های جنائی اداره پلیس پیداشد!

  • یک: گم شدم درهیاهوی قلب تو ... انگار درهزار توی جان خودم ...بودم! دو: اگر خوابیده قلب تو ...من بیدارم ... صدای قلب من دیگر ... شبیه هق هق هاست! سه: بوسیدمت و مردند از نرس کسانی که ... از این شجاعت دی, ...ادامه مطلب

  • حتی به خنده‌ای شده مهمانمان کنید...زلفی نشان دهید و پریشانمان کنید...

  • یک: آشفته ام ...انقدر که پیراهنم ...فدات ! فریاد می زند که عوض کن وجود خویش!... دو: روی بند اسمان انداخته ای هزار پیراهن سپید ... حالا اگر دنیا لباس ساه بپوشد ...تو حاضری ... سه: مرغ دلم آمده ست به, ...ادامه مطلب

  • فکر می کردی یک لکه روی دنیا هست!رفتی چشم پزشک !معلوم شد!لکه ی قرنیه داری!!!

  • یک: بسیار از دست چشم شما ...ناراحتم ولی! هنوز در ارزوی چش م شما ...حسرتم ...هنوز! دو: غریبه ایم برای هم ... مثل دو ماهی درون تنگ ... فضایمان یکی شده ...ولی..." آشنائی" ممکن نیست! سه: انکار می کنم که , ...ادامه مطلب

  • دنیا به مثل دوره عصر حجر شده است؟...یا بنده مثل آدم عصر حجر شدم؟ "ابوالفضل زروئی "

  • یک: ترکم کن و از ترک توام باکی نیست ... یک جان که خدادا...از آن می ترسم!... دو: صد شعر از کنار لبت می گذرد با حسرت ... صد آه؛که آن دو لب " به شعر و شاعرش  " مایل نیست!... سه: کشته ای روح مرا توی دو, ...ادامه مطلب

  • روی پیشانی ام داغ تو بود ... گفتند پاک نمی شود دیگر ... نشد ... راست می گفتند ...شمس من!

  • یک: فکرم را بریدم و چسبانده ام به عشق ... ای جان من ... روزنامه ی عشقی ندیده ای؟!... دو: کبود شد لب من ... سرد بود اندیشه ی بوسه هات ... یخ زدم از سر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها